🍷ووت یادتون نره🍷
________________◇◇◇◇◇_______________
تهیونگ شات گلس پر از خونش رو بالا کشید و با لذت لیسی به لبای صورتیش زد
چند روزی که هوسوک گفته بود مثل برق و باد گذشت و امشب ماه کامل بود
جونگکوک میتونست درد تبدیل شدن رو تحمل کنه؟
تهیونگ هیچ تصوری از اینکه به یه گرگ تبدیل شدن چقدر درد داره نداشت ولی خب...
قطعا خورد شدن تمام استخوان های بدنت و فرم گرفتشون طبق اسکلت گرگ چیز خوشایندی نبود
نفسشو با حرص بیرون داد و با چنگ زدن کت مشکی رنگش از روی کاناپه به طرف خروجی بزرگ عمارت رفت
نامجون محافظارو بیشتر کرده بود و عمارت و جونگکوک بشدت تحت نظر بودن
اگه اتفاقی واسه اون پسر کوچولو میفتاد ...
نه فقط خون آشام ها بلکه تمام موجودات ماورایی از بین میرفتن و این اغاز حکومت شیاطین بر زمین بود
نگاهی به اسمون تیره انداخت و با دیدن ماه که تقریبا وسط اسمون بود بسرعت به طبقه بالا رفت
¤هی تو باید راجبش توضیح بدی بهت اجازه نمیدم بدون گفتن هویت ماوراییت کنار جونگکوک بمونی
تهیونگ صدای بلند یونگی رو از اتاق شنید و با حرص و عصبانیت اشکاری در رو باز کرد
+یونگی..تا چند دقیقه دیگه ماه کامل میشه و هر لحظه امکان داره جونگکوک تکه پارت کنه بعد تو اینجا وایسادی چرت میگی؟
به طرف جیمین که صورتش از اشک خیس شده بود و میلرزید رفت و بازوهاشو گرفت
+هیس اروم باش جیمین..ما الان باید به جونگکوک کمک کنیم..اماده ای؟
جیمین با فین فین سر تکون داد و تهیونگ با مهربونی اشکای مرواریدی که روی گونه هاش سر میخوردن رو پاک کرد
با صدای رعد و برقی که تو اسمون پیچید وحشت زده پنجره رو باز کرد
بارون مثل سیل از اسمون پایین میریخت و همه ی اینا واسشون زنگ خطر بود
جین و نامجون و هوسوک قطعا وسط جنگل با این بارون نمیتونستن زنده بمونن
یونگی موبایلش رو برداشت و با هوسوک تماس گرفت ولی کانکت نمیشد
¤لعنت اونجا انتن نمیده
تهیونگ با عصبانیت مشتی به اینه کوبید و اون به تکه های ریز و درشت تبدیل شد
+باید همراهشون میرفتم..این بارون لعنتی یدفعه از کجا پیداش شد چرا هوسوک چیزی نگفته بود
ESTÁS LEYENDO
𝐌𝐲 𝐜𝐡𝐚𝐫𝐦𝐢𝐧𝐠 𝐯𝐚𝐦𝐩𝐢𝐫𝐞 [ 𝐕𝐤𝐨𝐨𝐤 ] 🍷
Vampirosخلاصه: خودت بخون قول میدم سورپرایز شی :) کاپل:ویکوک ، یونمین ، نامجین ژانر:اسمات،ومپایر،رومنس، سافت ، آمپرگ ,لیتل بوی زمان آپ : نامشخص⭐
![𝐌𝐲 𝐜𝐡𝐚𝐫𝐦𝐢𝐧𝐠 𝐯𝐚𝐦𝐩𝐢𝐫𝐞 [ 𝐕𝐤𝐨𝐨𝐤 ] 🍷](https://img.wattpad.com/cover/272983187-64-k545546.jpg)