🍷🍷🍷🍷🍷🍷🍷

732 82 31
                                        

Vote☆
Comment :)
________________◇◇◇◇◇______________

نفسشو با درد بیرون داد
با هر دم و بازدم تیغه‌ی بینیش تیر میکشید و خون بیشتری بیرون میریخت

نمیدونست چندمین ضربه‌است که به صورتش میخوره
فقط میدونست که اگه یه ادم معمولی بود چند روز پیش مرده بود و حالا جسدش خوراک ارواح گرسنه میشد

◇چیه
کم اوردی؟دیگه حرفی واسه گفتن نداری؟
طرفداریاتو از برادر عزیزم نمیشنوم پسر سلطنتی!

جرمی همونطور که چونشو تو دستش فشار میداد گفت و به صورت بی حال پسر خیره شد

باید اعتراف میکرد که دیدن کهربایی چشماش زیادی ترسناک بود
ولی اون قرار نبود کم بیاره

با تمسخر خندید و پلکای ورم کردشو از هم فاصله داد
خون از گوشه‌ی لبش جاری شده بود و لباس سفیدش پر از لکه‌های خون بود

_تو از خودم علیه خودم استفاده کردی جرمی
یعنی اونقدر ضعیف و بدرد نخوری که هیچ چیزی نداشتی ازش استفاده کنی؟

به سرفه افتاد و خون روی لباس جرمی پاشیده شد

_وقتی اینجوری روبه‌روی منی نباید به خودت افتخار کنی
اونم وقتی که خودت خوب میدونی اگه این رشته‌های لعنت شده نبودن گرگم به تیکه های بدنت رحم نمیکرد!

جونگکوک گفت و جرمی مشت بعدی رو روی گونه‌ی چپش زد

قلبش به درد میومد وقتی میدید این قالب از تهیونگ رو‌به‌روش وایساده و اینجوری باهاش رفتار میکنه

_نوچ...میبینم قدرتت داره تحلیل میره

با تمسخر و شیطنت به جرمی گفت و تو مردمک چشماش زل زد

_بازشون کن جرمی
من باید از اینجا برم

تنگ و گشاد شدن مردمک ها اتفاق افتاد و جرمی خودشو عقب کشید

سردرد شدیدی گرفته بود و رگای سرش تو مرز انفجار بودن

◇لعنت به خودت و اون خون سلطنتیت!

و بله...
تکنیکای جونگکوک روی جرمی اثر اصلیشون رو نداشت
فقط میتونست ضعیفش کنه و کاری کنه درد تا مغز و استخونش رسوخ کنه!

.
.
.
.

وارد اتاق شد و یکی از تیشرتایی که جونگکوک اکثرا اوقات میپوشید رو برداشت

با دلتنگی اونو به بینیش نزدیک کرد و عطر شیرین پسرک رو وارد ریه هاش کرد
عطر جونگکوک روی لباس داشت کمرنگ و کمرنگ تر میشد و این تهیونگ رو میترسوند...!

+چیزی نمونده تهیونگ...اگه یکم تحمل کنی اونوقت خودشو نفس میکشی!

به خودش گفت و سعی کرد افکار بهم ریخش رو اروم کنه

𝐌𝐲 𝐜𝐡𝐚𝐫𝐦𝐢𝐧𝐠 𝐯𝐚𝐦𝐩𝐢𝐫𝐞 [ 𝐕𝐤𝐨𝐨𝐤 ] 🍷Donde viven las historias. Descúbrelo ahora