🍷🍷🍷🍷🍷🍷🍷🍷🍷🍷

2.4K 365 57
                                        

🍷ووت یادتون نره🍷

ادیت نشده🍷

________________◇◇◇◇◇_______________

A few years ago🍷:

چشمای گرد و تیله ایش رو اطراف خونه چرخوند و با لحن بچگونش مامانش رو صدا زد

_ماما..ماما کجایی؟

مامانش با لبخند به طرفش اومد و روی زانوهاش خم شد تا هم قد پسر کوچولوش بشه

بدن ظریف پسرشو توی بغلش کشید و جونگکوک با خوشحالی خندید

^بله بیبی؟
پسر کوچولوی من مامانش رو صدا زد؟

همونطور که میگفت با نوک انگشتاش یه تیکه شکلات گوشه لبش رو پاک کرد و بعد گونه های تپل و نرمش رو بوسید

_جیمینی چلا نیومد؟
دیل شده باید کوکو ببله مدلسه

با اینکه 6 سالش بود اما هنوزم با کیوتی ر رو ل تلفظ می کرد و این اونو شیرین و چلوندی تر می کرد

مامانش زیر لب قربون صدقش رفت و با گرفتن کمرش اونو بغل کرد و بلند شد

جونگکوک محکم دستای کوچولوشو دور کمر مامانش حلقه کرد و سرش رو روی شونش گذاشت

^جیمین سرما خورده عزیزم
مامانش گفت امروز نمیتونه باهات بیاد مدرسه

با این حرف تیله های پسر کوچولو بارونی شدن و لباش شروع به لرزیدن کردن

^هییشش بیبی
گریه نکن پسرم
میخوای باهم واسش سوپ درست کنیم زود حالش خوب شه؟

جونگکوک هقی زد و بی طاقت پاهاشو تو هوا تکون داد

_میخوام بلم پیشش

^ایگو پسر مهربونم
اول سوپ بپزیم تا باهم واسش ببریم باشه عزیزم؟

جونگکوک با فین فین سرشو تکون داد و مامانش با گذاشتنش روی کانتر با خنده نوک بینی قرمز شدش رو بوسید

_یعنی املوز مدلسه نلم؟

^نه خودم با مدیرت حرف میزنم

_میشه واسه جیمینی موچی هم بپزیم؟اخه کلی دوس داله

^باشه جونگکوکی من

پسر کوچولوش زیادی شیرین و تو دلبرو بود

^می خوای کمکم کنی بیبی؟

جونگکوک نگاهی به دستای کوچولوش انداخت و بعد لباشو اویزون کرد

_من که بلد نیستم ماما

سوریا خندید و موهای بلند و مشکیش رو محکم بالای سرش بست

^پس جونگکوک کوچولوی من میتونه موادشو واسم بیاره

𝐌𝐲 𝐜𝐡𝐚𝐫𝐦𝐢𝐧𝐠 𝐯𝐚𝐦𝐩𝐢𝐫𝐞 [ 𝐕𝐤𝐨𝐨𝐤 ] 🍷Donde viven las historias. Descúbrelo ahora