جیمین :
به همراه گروه ده نفره ای از افرادمون جلوی در آسانسور منتظر شوگا و جیهوپ ایستاده بودیم که بالاخره اومدن و جلوی ما ایستادن ، شوگا نگاهی بهمون انداخت تا مطمئن بشه همه حضور دارن و بعد به جیهوپ اشاره کرد و اون هم دوتا ساک مشکی بزرگی که همراه خودش اورده بود روی زمین گذاشت و درشون باز کرد ، کمی جلوتر رفتم و با کنجکاوی به درون ساک ها نگاهی انداختم که متوجه شدم با خودشون اسلحه اوردن ، افراد همه جلو اومدن تا اسلحه مورد نیازشون بردارن من هم دستم دراز کردم تا یکی از هفت تیر هارو از جیهوپ بگیرم که شوگا منو عقب نگه داشت و خودش از توی ساک چاقویی در اورد و به سمتم گرفت
ش _ فعلا از این استفاده کن
با نا امیدی نگاهی به چاقو انداختم
ج _ ولی اخه منم تفنگ میخوام
ش _ فقط کنار من بمون مطمئنم که احتیاجی به تفنگ نداری
ج _اگه مشکلی پیش اومد چی؟؟
ش _گفتم که فقط کنار من بمون
چاقوی تو دستش جلوم تکون داد
ش _ حالا اگه اینم نمیخوای من حرفی ندارم
چاقو ازش گرفتم و جیهوپ هم غلاف چاقو اورد و داد دستم
جی _ اینم برای شاهزادمون
شوگا غلاف ازم گرفت و خودش درحالی که روی یکی از زانوهاش خم شده بود اونو دور رون پام بست و من هم وقتی چاقو توی غلافش گذاشتم با خودم فکر کردم اونقدراهم بد نیست . وقتی همه آماده شدن سوار آسانسور شدیم و درست قبل از اینکه در های آسانسور بسته بشن کوک رو دیدم که با دو خودش بهمون رسوند و با صدای بلندی گفت
ک _ مراقب خودت باش جیمین
و من هم از لای در نیمه باز آسانسور لبخند اطمینان بخشی بهش زدم و درست در همون لحظه درهای آسانسور بسته شد و ما به طبقه پایین رفتیم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کوک به همراه آر ام توی اتاق کار جلوی سیستم ها نشسته بودن و داشتن تصویر ماشین هایی که برای عملیات رفته بودن و از تمام دوربین های امنیتی خیابون ها پاک میکردن ، کوک بخاطر جیمین استرس گرفته بود و نگران بود مبادا اتفاقی براش بیوفته ، درسته که جیمین یکی از نیروهای پلیس بود و تیراندازی و دفاع شخصی در دوران خدمتش یاد گرفته بود ولی تاحالا فرصت نشده بود توی عملیات بزرگی شرکت کنه و اونقدراهم تجربه نداشت ، آر ام که متوجه نگرانی کوک شده بود بهش اطمینان داد که شوگا حواسش به تمام نیروهاش هست و نمیزاره اتفاقی براشون بیوفته و سلامت برمیگردن .
کمی بعد آر ام وقتی مطمئن شد حالا نیرو ها توی مسیر امن دارن حرکت میکنن و کوک هم کارش خوب انجام میده اتاق برای استراحت کوتاهی ترک کرد .
YOU ARE READING
Beyond Love
Fanfictionفراتر از عشق ( پایان یافته ) کاپل ها : ویکوک ، یونمین ، نامجین ژانر : عاشقانه ، جنایی و پلیسی ، رومنس چیکار میکنید اگه یه روزی بفهمید تمام باور های شما اشتباه بوده ، بفهمید که ادمای زندگیتون اون کسی که وانمود میکردن نیستن و اون موقع از خودتون...