part 26

10.3K 1.4K 160
                                    

"خب بذار روشنش کنم .. یعنی داری میگی پیوندتون می‌تونه شکسته بشه و مارکتون پاک بشه؟"

"چیزی بود که گفت.."

"اما چطور؟"

"منتظر نموندم تا حرفاشو بشنوم" تهیونگ با آهی جواب داد.. توی آغوش محکم نوناش بود و اتفاق هایس که افتاده بود رو براش بازگو میکرد.. واقعا به حضور نوناش نیاز داشت

جونگکوک چندین بار سعی کرده بود بهش نزدیک بشه و براش توضیح بده اما اون فقط تا تونسته بود ازش دور شده بود..
"تهیونگ تو حداقل باید میموندی و گوش میکردی میخواد چی بگه! اون تغییر کرده من نگاهشو به تو میبینم داره خیلی تلاش می‌کنه تا بتونید باهم راه بیاید"

"اونا همش به خاطر پیوند بودن .. که الان هم میشه به راحتی شکسته بشه اگه بخواد"

"ته من هنوزم پیشنهاد میدم بری پیشش و بذاری حرفاشو بهت بزنه"

"نمیتونم"

"تهیونگ-"
"من میترسم.." پسر کوچیکتر حرفشو قطع کرد

"نباید بترسی تهیونگ.. اگر اون نمیخواد جفتت باشه و هنوزم دنبال شکستن پیوندتون باشه پس اون یه عوضیه که هیچوقت لیاقتت رو نداشته و بهم اعتماد کن عزیزم اگر واقعا اینطور باشه تو میتونی یه جفت بهتر پیدا کنی کسی که واقعا دوستت داشته باشه و باهات رفتار بهتری داشته باشه

تهیونگ بالاخره به اشکهاش اجازه ریختن داد
"اما نونا من کسی دیگه رو نمی‌خوام من جونگکوک رو می‌خوام فکر کردن به شکستن پیوندمون قلبم رو به درد میاره من واقعا دوسش دارم نونا نمی‌خوام از دستش بدم" پسر کوچیکتر هقی زد و ادامه داد "من.. من واقعا همه چیز درباره اون رو دوست دارم صرف نظر از پیوندمون"

"اوه پسر.." جیوو لب زد

"حالا حسمو درک میکنی نونا؟"

نمیتونست قبول کنه که این همه پیشرفتی که تو رابطه باهم داشتن قرار بود به یکباره همش بهم بریزه و این قلبش رو می‌شکست‌‌..
جونگکوک پیوندشون رو میکشست و برمیگشت پیش سانا یا هر دختر دیگه ای رو که چشمش رو می‌گرفت.. در هر صورت اون هیچوقت جفت پسر نمیخواست

(چقد احمقی ته :، جالب اینجاست جونگکوکم از همین میترسه)

جوری که اونروز جونگکوک با شنیدن خبر چند قدم به عقب برداشت نشون از همین میداد.. 
اگر چندین هفته پیش بود، خودش هم از شنیدن خبر از خوشحالی بالا پایین میپرید اما حالا.. زمان گذشته بود و اون نسبت به آلفا حس هایی پیدا کرده بود و هیچ جوره نمیتونست خودش رو عقب نگه داره.. اون آلفای دیگه ای رو نمی‌خواست.. تنها لبهایی که میخواست رو لبهاش باشن لبهای اون آلفای خون خالص بود و تنها بازوهایی که میخواست دورش باشن بازوهای اون بود .. اون فقط جونگکوک رو میخواست.

𝑫𝑰𝑺𝑨𝑺𝑻𝑹𝑶𝑼𝑺 | 𝑲𝑶𝑶𝑲𝑽 Where stories live. Discover now