9

6.7K 860 106
                                    

هوف کلافه‌ای کشید و پیراهنش رو از تنش خارج و به پسری که با نگاهش خونه رو هدف قرار داده بود و نظراتش رو  ارائه می‌داد نگاه کرد.
تهیونگ کاملا منظور دار به قسمت‌های خونه اشاره می‌کرد و نظرش رو می‌گفت:
-هومممم خونه‌ی بزرگیه... اوه می‌بینم که مبل‌های بزرگی‌ داری جای کافی رو واسه دو نفر دارن... هوممم این اتاق خوابته آره؟ تختش رو ببین، کاملا واسه انجام دادن هرکاری روش مناسب و جا داره..اون دره چیه؟ حتماحموم هم توی اتاقت داری آره شيطون؟ خونه‌ت
هم که با توجه به منطقه‌ی خوبش و این‌که مشخصه نوسازه صد در صد در و دیوارهاش عایق صدائن...

از اونجایی که از زمان دیدن استایل پسر فکر‌های کثیفی توی ذهنش شکل گرفته بود، حالا تهیونگ با گفتن هر جمله از حرف‌هاش وضعیتش رو بدتر و کم کم داشت صبرش رو لبریز می‌کرد. دستی توی موهاش کشید و آروم به سمتش قدم برداشت.

تهیونگ کنار دیوار آشپزخونه پشت به جونگ‌کوک‌ ایستاده بود و راجع به آشپزخونه‌ش نظر می‌داد‌. سوتی با دیدن میز ناهار خوری کشید و از اونجایی که فکر می‌کرد جونگ‌کوک بی توجه بهش در قسمت دوری از خونه ایستاده داد زد:
-میز ناهارخوریت هم برای یک خونه‌ی مجردی زیادی بزرگه‌ها... کل خونه‌ت باب سکس کردنه از بس همه چیز بزرگ و جا داره.

با نگرفتن جوابی از سمت پسر بوکسور، با حرص لبش رو گزید. دیگه کم کم داشت به این نتیجه می‌رسید که دم و دستگاه اون ورزشکار مشکل داره. رسما هر جمله‌ش رو با منظور خاصی بیان کرده و  تنها واکنشی که از پسر گرفته، سکوت خالص بود.

هوفی کرد و خواست غر زدنش رو به‌خاطر بی توجه‌ای پسر شروع کنه اما بلافاصله با برگشتنش، با صورت و بدن جونگ‌کوک که در چند قدمیش قرار داشت مواجه شد.
شوکه قدمی عقب برداشت و ترسیده هینی کشید. اخمی کرد و توپید:
-حداقل یه صدایی از خودت در بیار آدم بفهمه زنده‌ای!

جونگ‌کوک نگاه خیره‌ش رو به پسر داد و قدمی جلو گذاشت و باعث شد تهیونگ با برداشتن قدمی، به دیوار پشت سرش برخورد کنه.
پسر بوکسور دست راستش رو کنار سر پسر به دیوار تکیه زد. نگاهی گذرا به لب‌هاش انداخت و زمزمه کرد:
-تو که فکر نکردی همه‌ی پررو بازی‌هایی که امشب در آوردی بی‌جواب می‌مونه؟

تهیونگ لبخندی جذاب زد و شونه ای بالا انداخت:
-دقیقا همین فکر رو کردم، چون تو فقط بلدی حرف بزنی.

ابرویی بالا انداخت و دست آزادش رو روی پهلوهای پسر گذاشت و گفت:
-شاید ملاحظه‌ت رو کردم چون گمون نکنم تحمل تنبیه‌های من رو داشته باشی بچه!

تهیونگ نیشخندی زد و با لحنی تماما سکسی‌ که مختص به خودش بود، در حالی که دو دستش رو نوازش وار از روی رون‌های پوشیده شده‌ی پسر می‌کشید و بالا می‌آورد، همزمان با حلقه کردن دست‌هاش به دور گردنش گفت:
-حالا یک بار تهدیدهات رو عملی کن تا بهم ثابت شه مشکلت حد تحمل منه نه ناتوانی خودت توی عملی کردنشون.

𝗛𝗼𝘁 𝗕𝗼𝘅𝗲𝗿: 𝗝𝗲𝗼𝗻ᵃᵘWhere stories live. Discover now