11

5.9K 755 112
                                    

¡Ay! Esta imagen no sigue nuestras pautas de contenido. Para continuar la publicación, intente quitarla o subir otra.

گوشی رو توی جیب گرمکنش گذاشت و در حالی که با حوله‌ی کوچکی مشغول خشک کردن موهاش بود، تک‌خنده‌ای بابت سر و صداهایی که توی خونه می‌پیچید کرد

¡Ay! Esta imagen no sigue nuestras pautas de contenido. Para continuar la publicación, intente quitarla o subir otra.

گوشی رو توی جیب گرمکنش گذاشت و در حالی که با حوله‌ی کوچکی مشغول خشک کردن موهاش بود، تک‌خنده‌ای بابت سر و صداهایی که توی خونه می‌پیچید کرد. بینیش رو بالا کشید و با قدم‌های بلندش از اتاق خارج شد. بهتر بود هر چه زودتر آشپزخونه‌ی نازنینش رو از دست خرابکاری‌های احتمالی پسر نجات بده پس، با این فکر به سمت آشپزخونه قدم برداشت اما، درست در چند قدمی کانتر، با دیدن صحنه‌ی مقابلش حس کرد روح از تنش جدا شده!
تهیونگ در حالی که تنها یکی از تی‌شرت‌های مشکی رنگش رو پوشیده بود، توی آشپزخونه حرکت می‌کرد و هیچ خبری از خراب‌کاری و یا سوختگی نبود!
نگاهش به سمت هدبند توسی رنگش که مواقع تمرین بوکس روی موهاش می‌بست و حالا روی سر تهیونگ بود، خشک شد. موهای ابریشمیش به نرمی از گوشه و کنار هدبند خارج شده بود و تهیونگ هر چند دقیقه یک‌بار بدون این‌که خبر داشته باشه با هر حرکتش چه بلایی سر قلب جونگ‌کوک میاره، با انگشت‌هاش گوشه‌های موهاش رو کنار می‌زد.
تی‌شرت جونگ‌کوک براش گشاد و بلند بود به طوری که تا پایین باسنش رو کامل کاور می‌کرد.
اینطور نبود که جونگ‌کوک قدی بلندتر از تهیونگ داشته باشه نه، تنها فرق جسمانیشون، عضله‌ای و درشت‌تر بودن بدن پسر بوکسور بود و به‌ خاطر همین موضوع ترجیح می‌داد لباس‌های سایز بزرگ تهیه کنه. جونگ‌کوک هیچ وقت فکرش رو هم نمی‌کرد که تی‌شرت ساده‌ش انقدر به تن پسر بنشینه و با پنهان کردن پیچ و خم بدنش زیباییش رو دو چندان کنه!
نگاهش از روی هندبند و تی‌شرت پسر پایین‌تر اومد و روی پاهای برهنه‌ش قفل شد!
آدمی نبود که فتیش پا داشته باشه اما چرا پاهای تهیونگ انقدر زیبا بود؟ الان که فکرش رو می‌کرد شب قبل باید بیش‌تر ساق پاهاش رو می‌بوسید و گاز می‌گرفت!
رد گاز و کبودی‌هاش به خوبی روی رون‌های توپر پسر به جا مونده بودن و دیدنشون باعث به پا شدن غوغایی درونش می‌شد!
تهیونگ تنها باکسر ساده‌ای از کشوی جونگ‌کوک کش رفته و پوشیده و زحمتی از بابت پوشیدن شلوار و یا شلوارک به خودش نداده بود.
آب دهانش رو قورت داد و با تکون خوردن پسر نگاهش بالا اومد و روی دست‌های کشیده‌ش که با دقت تمام گوشت رو تکه و بعد سرخ می‌کرد، ثابت موند.
با پخش شدن صدای بلند تهیونگ توی جاش پرید و بیش‌تر از قبل به پسر خیره شد.
تهیونگ که گمان می‌کرد جونگ‌کوک هنوز توی اتاق خوابه و خارج نشده با صدای بلندی پرسید:
- می‌گم، به ادویه خاصی که حساسیت نداری؟ من از غذای تند خوشم نمیاد فلفل توش نمی‌ریزم، اگه تو دوست داری برای تو جدا بریزم.

𝗛𝗼𝘁 𝗕𝗼𝘅𝗲𝗿: 𝗝𝗲𝗼𝗻ᵃᵘDonde viven las historias. Descúbrelo ahora