𝕊talker

1.2K 347 66
                                    

تعقیب کننده!

تهیونگ نا امید نشد، اون میدونست که بیرون نیومدن پسر، نمیتونه صرفا به آنتی سوشال بودنش مربوط باشه؛ پس بیشتر پرس و جو کرد!

البته کمتر کسی درباره پسرک اطلاعی داشت و اکثر مردم بیرون نیومدن جونگ کوک رو به بحث جوونی و جامعه گریز بودنش ربط میدادن
تهیونگ دیگه کم کم داشت باور میکرد که جونگ کوک فقط یه جامعه گریزه و هیچ قضیه دیگه ای پشتش نیست، تا اینکه مسئول ارشدش یه حقیقت دیگه رو بهش گفت:

-من شنیدم این پسره، همین جئون، که همیشه کلی بسته پستی داره، یه بیماری ای داره
چند وقت پیش دیدم که دکتر پارک خودش رفت توی خونه اش و براش یکم دارو برد

+منظورت چیه هیونگ؟
یعنی اون پسر مریضه؟
نکنه مریضیش واگیر دار باشه؟
چرا هیچ وقت از خونه اش نمیاد بیرون؟!

"شایدم با دکتر پارک قرارداد بسته تا از خونای بیمارستان براش بیاره!!
بهرحال اون یه خون آشامه و به خون نیاز داره دیگه!"

خب، اینم فرضیه ای بود!
ولی خب، یکی باید دکمه خاموشی مغز خیال پرداز تهیونگ رو میزد، چون تمام روز تهیونگ داشت به حقیقت خون آشام بودن جونگ کوک فکر میکرد!

این بار باید خودش حقیقت رو میفهمید!

***

+سلام جناب خون آشام!

-اوه! سلام هیونگ
از دیدنت خوشحالم

جونگ کوک با خنده گفت و سعی کرد ذهنش رو از فکر کردن به کلمه "خون آشام" دور کنه

+حالت خوب بنظر میاد، چند بسته خون خوردی که انقدر سرحالی؟
نکنه این بسته هایی که برات میارم هم خون باشه؟
آره؟
تو یه خون آشامی؟

تهیونگ با ترس تمام این حرفا رو زد و اصلا اهمیت نداد که از چشم جونگ کوک خیلی عجیب رفتار میکنه!

-هیونگ؟ چت شده؟
خون آشام چیه؟ بسته خون؟
چی میگی؟

جونگ کوک با تعجب زمزمه کرد و به تهیونگ نگاهی کرد، شاید فشار کاری زیاد اذیتش کرده و باعث شده توهم بزنه
شایدم داره شوخی میکنه، ولی با این لحن جدی؟

+راستش رو بگو!
تو چی هستی؟
چرا نمیای تو نور؟
چرا باید شبا دکتر پارک رو ملاقات کنی؟

-اوه! هیونگ!
من خون آشام نیستم!
ولی تو قطعا یه استاکری...

جونگ کوک با عصبانیت رو به تهیونگ گفت
و بعد از گرفتن بسته اش از دست تهیونگ مبهوت، توی صورتش داد زد:

-من فقط به نور خورشید حساسیت دارم! همین!

**✿❀ ❀✿**

𝙈𝙧. 𝙋𝙤𝙨𝙩𝙢𝙖𝙣࿐Where stories live. Discover now