🍬last part🍬

2.1K 169 16
                                    


تهیونگ به ارومی شروع کرد به بوسیدن شکم
امگاش، جیمین خودشو روی عضو الفاش بالا و پایین میکرد و بی اختیار ناله میکرد چون عضو سفت الفاش دقیقا پروستات حساسش رو نشونه گرفته بود و عقل از سرش میپروند
بدنش تحمل اونهمه فشار رو نداشت پس جیغ خفه ای زد و درحالی که گریه میکرد از روی عضو الفاش بلند
شد.
توی چشماش خیره شد
-خیلی درد میگیره الفا...نمیخوام بخوره به پروستاتم

تهیونگ اخم کرد میدونست منظور امگاش چیه
اون میخواست عضو الفاشو توی مسیر فرعیش داشته باشه ولی اگه همونجا نوت میشد و بعدش حامله میشد باید چیکار میکرد؟

+میخوای ادامه ندیم؟

جیمین به گریه افتاد
اشک هاش روی صورت الفاش میریختن
-لطفا...بذار یه نی نیه دیگه داشته باشم...من دلم نی نی میخواد:)

تهیونگ دست های امگاشو گرفت و روشون رو بوسید

+مطمئنی که فقط برای رها شدن از هیت اینو نمیگی؟

با چهره معصومش سرتکون داد و کاسه چشم هاش
دوباره پر شدن

+باشه امگا

پهلوهای امگاشو گرف و به نرمی اونو روی عضوش نشوند با مالیمت شروع کرد به کوبیدن توی سوراخ خیسش تا مسیر فرعی فوق العاده تنگش رو پیدا کنه
بین ضربه هاش چند ضربه به پروستاتش برخورد کرد و باعث شد امگا از شدت درد جیغ بزنه و توجه یونهو رو به در حمام جلب کنه
-تههه!ارومترررر!!

تهیونگ به بوسیدن و مارک کردن شکم امگاش
ادامه داد و بالاخره مسیر فرعی بدنشو پیدا کرد
با وارد شدن عضو سفت و بلند الفاش به مسیر فرعیش که مدت زیادی بود دست نخورده بود تقریبا از حال رفت.
ورودش خیلی درد داشت، جیمین از پسش برنمیومد
فقط بدنشو روی بدن الفاش انداخت و با تمام توانش
فریاد زد تا به حال انقدر بلند جیغ نکشیده بود و این باعث میشد تهیونگ نگرانش بشه

+حالت خوبه چیم؟؟؟

امگا شونه الفاشو گاز گرفت و بین دندوناش فشارش
داد به طوری که شونه تهیونگ شروع به خونریزی کرد!

رابطه دردناکی رو پیش رو داشتن اما خواسته الفا و
امگاشون بهشون قالب شده بود و باید ادامه میدادنش.

زیاد طول نکشید که فشار دندونهای جیمین روی شونه الفاش کم شد و ناخونهای غرق خونش بالاخره از کتف های الفاش جداشدن و از حال رفت.
الفاش همچنان داخلش میکوبید و تلاش میکرد ارضاش کنه

بالاخره امگاشو نوت کرد و اروم گرفت دستاشو به موهای امگاش رسوند و نوازشش کرد

+چیم ..بیدار شو....تقریبا تموم شده

جیمین هق زد و پلکهاشو محکمتر روی هم فشار داد
-خیلی بزرگه...خیلی زیاد

+یکم تحمل کنی تموم میشه بیبی

جیمین سرشو تکون داد و شروع کرد به بوسیدن شونه الفاش

-اذیتت کردم...معذرت میخوام

تهیونگ لبخند زد و گردن امگاشو بوسید

+اشکالی نداره

خیلی اروم دستشو به عضو امگاش رسوند و گرفتش
جیمین ناله کرد و صورتشو توی شونه الفاش قایم کرد.

تهیونگ به خجالتش لبخند زد و دستشو روی
عضو امگاش حرکت داد ، زیاد طول نکشید که نفس های امگا به شماره افتاد.

-هاهه....هاه...آه...آههه

با ناله کوتاهی توی دست و روی شکم الفاش خالی شد و دستشو روی شکم خودش گذاشت عضو بزرگ شده الفاشو توی شکمش حس میکرد و خیلی درد داشت
بدنش دوباره روان کننده تولید کرده بود چون وقت ارضا شدن الفاش بود تهیونگ با شتا توی امگا ارضا شد و از لذت زیادی که میچشید نالید.

بالاخره بعد از چند ساعت هردو اروم گرفته بودن

-باید به یونهو بگیم...

+چیو عزیزم؟
تهیونگ با تعجب پرسید وجیمین خندید

-باید برای خواهر یا برادر کوچیکترش امادگی داشته باشه

تهیونگ بدن امگاشو توی اغوشش گرفت و لباشو محکم بوسید

+فکر کنم خیلی خوشحال بشه!

"پایان"

🥲هق اینم تموم
امیدورام دوسش داشته بوده باشین😂
ایشالله تا فیک بعدی خبرتون میکنم💕بای بای

You've reached the end of published parts.

⏰ Last updated: Jun 03, 2022 ⏰

Add this story to your Library to get notified about new parts!

🍭The Hate Moment🍭Where stories live. Discover now