'𝑾𝑯𝑰𝑻𝑬 𝑹𝑶𝑺𝑬

559 42 11
                                    

(00:00 am - landon - kim jimin)

صدای پایکوبی و خنده همه جارو گرفته بود
دقیقا در بالا ترین نقطه شهر ، جایی که ستاره ها از دور همه رو تشویق میکنن و چشمک میزنن، انگار کسی تو اون بار شلوغ من روصدا میکنه
چشم هام رو بستم و فقط گوش کردم
هیاهوی افرادی که از بغلم رد میشدن بی اهمیت شده بود
وارد بار شدم ، بوی چوب سوخته و دارچین اولین چیزی بود که بینیم رو قلقلک داد ، هرچی به راهم ادامه میدادم صدا واضح تر میشد
جلوتر رفتم ... یه لحظه ، اون فرشته بود؟!

🎵 |fly me to the moon-frank sinatra|

× Fly me to the moon
به سمت ماه پروازم بده
Let me play among the stars
بذار بین ستاره ها بازی کنم
Let me see what spring is like
بذار ببینم بهار چه شکلیه
On Jupiter and Mars
توی مشتری و مریخ
In other words, hold my hand
به عبارت دیگه ای، دستمو بگیر
In other words, baby kiss me
به عبارت دیگه، عزیزم منو ببوس
Fill my heart with song and
قلبم رو با آهنگ پر کن
Let me sing for ever more
و بذار برای همیشه بخونم
You are all I long for
تو تمام اون چیزی هستی که ارزوشو دارم
All I worship and adore
تمام چیزی که میپرستمش
In other words, please be true
به عبارت دیگه، لطفا واقعی باش
In other words, I love you
و عبارت دیگه، دوست دارم
Fill my heart with song and
قلبم رو با آهنگ پر کن
Let me sing for ever more
و بذار برای همیشه بخونم
You are all I long for
تو تمام اون چیزی هستی که ارزوشو دارم

لبخندش درخشان ترین چیزی بود که میدیدم ، موهای سفیدش منو یاد رز های سفید می انداخت
صدای تشویق مردم همه جارو گرفته بود
روی صندلی چوبی مقابلش نشستم و به چشم هاش نگاه کردم
آبی بود ، خیلی آبی
اون دختر خودش رو کامل میکرد؟
جام شراب بین دست هام رو بالا آوردم و نوشیدم و از مزه گسش لبخندی به پهنای صورت زدم و سرم رو عقب انداختم
بی توجه به افراد اطرافم میخندیدم
سرم رو بالا آوردم و به جام شراب نگاهی انداختم
تکخندی زدم
شاید باید یکم از همه چیز دور شم ، دوباره!

× آ-اقا؟

چشم های قهوه ای کشیدش واز هم فاصله داد و برای لحظه ای سعی کرد تا موقعیتش رو درک کنه اما چیزی جز تاری نصیبش نشد
به سختی خودش رو از صندلی چوبی بالا کشید و به چشم های آبی دختر مقابلش خیره شد
تکخند مستانه ای کرد و پاکت سیگارش رو از جیب شلوار جینش بیرون آورد

+فندک؟

دختر به نشونه منفی سرش رو به دو طرف تکون داد و اخم ریزی از مرد مقابلش به روی ابرو هاش اومد
دست های ظریفش رو به میز چوبی فشرد و برای بلند شدن تلاش کرد و ایستاد و به سمت در خروجی بار حرکت کرد و پسر با چشم های خستش رفتنش رو تماشا کرد
..........
(17:00 - landon - jeon jungkook)

آسمون لندن از همیشه زیباتر شده بود ، دیگه بارونی نبود تا مردم شهر رو غمگین کنه
درست بعد از هیاهوی گنجشگ ها و صدای زیباشون ، آفتاب با همه زیبایی هاش از پسری که در بالاترین طبقه مقابل عکس پدر مادرش در حال نواختن بود ، خداحافظی میکرد!
پنجره باز اتاق نسیم خنک رو به داخل وارد میکرد و پرده های سفید اتاق رو به رقص در می آورد
از نواختن دست کشید و به عکس مقابلش خیره شد.
لبخندی زد و اشک گوشه چشم هاش رو پاک کرد
چشم های روشنش که مقابل نور ملایم آفتاب میدرخشیدن رو بست و به نواختن ادامه داد
..........

You've reached the end of published parts.

⏰ Last updated: Jun 22, 2022 ⏰

Add this story to your Library to get notified about new parts!

|𝐇𝐀𝐄𝐓𝐇𝐄𝐑|Where stories live. Discover now