16 اکتبر 2015:چترش رو بست و وارد ساختمان شد، سریع به سمت دفتر دختر رفت و با باز کردن در، جونیول که روی مبل نشسته بود به سمت یونگی برگشت:
+ آقا بالاخره تشریف آوردن...
_ منم از دیدنت خوشحالم مردبیتوجه به جونیول وارد شد و هیری رو که مقابلش ایستاده بود در آغوش گرفت:
+ چرا دیر کردی اوپا؟
_ کارام یکم طول کشید، معذرت میخوامدختر به آرومی گونهاش رو بوسید و ازش فاصله گرفت:
+ چیزی میل داری؟
_ نه ممنونم
+ پس بریم به بازجویی برسیمسری تکون داد و همراه هیری و جونیول در راهروی ایستگاه پلیس قدم برمیداشت. دختر شروع به توضیح دادن کرد:
+ طی بررسی مدارک و مشاهدات موجودمون به چند نفر مضنون شده بودیم
_ کیا؟
+ مضنون اولمون خدمتکارش بود، خانم کانگ
_ خب؟
+ تحقیقات بیشتر باعث شد بفهمیم که یک هفتهی اخیر اون زن اصلا خونهی چوی مینشیک نبوده بلکه مرخصی گرفته و به روستاشون رفته بوده تا مادرش رو ببینه
_ به همین سادگی تبرئهاش کردی؟
+ مطمئنا نه، ولی اگه اون مقصر باشه باید دلیل و مدرکی برای دستگیریش داشته باشم
_ نفر بعدی کیه؟جونیول سریعتر از هیری صحبت رو بدست گرفت:
" یکی از پولدارای کلکسیونر که میخواسته یه سری از آثار چوی مینشیک رو با مبلغ کلانی بخره... مضنونهای بعدیمون هم چند تا از همسایههاش هستن که اخیرا باهاش به مشکل خورده بودن "
در رو باز کرد و کنار ایستاد تا اول هیری و بعد یونگی وارد اتاق بشن، خودش هم به دنبال اونها وارد اتاق بازجویی رفت و در رو پشت سرش بست:
+ حواست باشه تو فقط شنوندهای یونگی، اگه توی روند دخالتی بکنی رئیس بخش من و جونیول رو تنبیه میکنه
_ باشه، حواسم هستگوشهای از اتاق دست به سینه ایستاد و اجازه داد تا هیری و جونیول به کارشون برسن:
" آخرین باری که مقتول رو ملاقات کردین چه زمانی بوده جناب کیم؟ "
دختر پرسید و مرد بعد از کمی فکر کردن جواب داد:
" اوه این باید خیلی برام بد بشه اما... صبح روزی که ایشون رو از دست دادیم "
جونیول تند تند یادداشت میکرد و به دختر این اجازه رو میداد تا به راحتی سوالهاش رو بپرسه:
" برای چه کاری ایشون رو ملاقات کردین؟ "
مرد شونهای بالا انداخت:
" همونطور که قبلا هم گفتم برای خریدن آثار ایشون رفته بودم اما متاسفانه موفق نبودم "
هیری اخمی از سر دقت کرد:
![](https://img.wattpad.com/cover/316478038-288-k890314.jpg)
CZYTASZ
𝐇𝐞𝐫 𝐄𝐲𝐞𝐬 | هـایــ چشم ـش
Fanfiction༄𝐍𝐚𝐦𝐞 ݁.࣭ ˙ Her Eyes ༄𝐂𝐨𝐮𝐩𝐥𝐞 ݁.࣭ ˙ Sope ༄𝐆𝐞𝐧𝐫𝐞 ݁.࣭ ˙ Dram-Romance-Smut ༄𝐒𝐮𝐦𝐦𝐚𝐫𝐲 ݁.࣭ ˙ یونگی یک مقالهنویس جناییه که به اجبار وارد پروندهی قتل نقاش معروف کره میشه. در طی بررسی تابلوهای اخیر اون نقاش متوجه یک شخصیت خاص تو همه...