^^one^^

291 57 18
                                    

امروز پنجشنبه شبه...
روزی که یکسری از آدما،شبشون رو با نوشیدن و یکسری دیگه، با بغل کردن عشقشونن میگزرونن..

ولی برخلاف همه ی اونا جونگین که به تازگی به عنوان یک کارآموز توی یک شرکت نزدیک خونش،استخدام شده بود..

امروز کاراش زودتر از همه انجام داده بود تا بتونه به موقع به خونه برسه..

چون اون روز پنجشنبه بود.. شبی که میتونست مردی که تحسینش میکرد رو ببینه..اون هر چیزی که لازم داشت رو، روی میز کنار دستش قرار داد..

"جونگین:آبمیوه...(چک شد)
شامم...(چک شد)
آب...(چک شد)

کنترل رو از روی میز کوچیک برداشت و تلوزیون روشن کرد.روی تخت راحتش نشست و سرش به تاج تخت تکیه داد و مشغول خوردن برنج و مرغ سوخاری که سر راهش،از فست فودی گرفته بود،
شد.

کمی بعد..،بالاخره صدایی که ی هفته منتظر شنیدنش بود رو شنید...

" عصر بخیر...به قسمت جدید آشپزی با دی او خوش اومدید...! من سرآشپز شما..، دی او هستم و امروز....

" جونگین:عاحح..لطفا مهمون نیورده باشه...لطفاا...

" و امروز فقط من میزبانتون هستم...متاسفم اگه ناامیدتون میکنم ولی امروز مهمون خاصی نداریم..اما اگه برنامه رو تا آخر ببینید..سوپرایز ویژه ای در انتظارتونه...

"جونگین:عاحح خدا رو شکر...

جونگین خوشحال بود از اینکه مجبور نیست دوباره نصف صفحه تلویزیونش رو بپوشونه تا چشمش به صورت اون مهمونا،نیوفته...

هر وقت که یک آدم معروف به اون برنامه دعوت میشد جونگین اینکار میکرد چون تحمل دیدن ی غریبه رو کنار سرآشپز،نداشت..!

اونا سلبریتی بودن اون میتونست همه جا چهرشونُ ببینه..،ولی اون سرآشپزُ فقط هر پنجشنبه میتونست ببینه پس هر وقت که برنامش شروع میشد،تمام گوش و چشمشُ روی اون، متمرکز میکرد.

تو ی چشم بهم زدن غذاشُ تموم کرد. بشقابش رو کنار لیوانش که روی میز بود،گزاشت.

سرآشپز مشغول آماده کردن مواد اولیه شد.چیزایی که جونگین،هیچوقت ازشون سر در نمیورد.

قبل از اینکه دوباره ادویه ها رو اندازه بگیره..،چند تا چیز خرد کرد و کنار گزاشت.

"جونگین:صداش خیلی بمُ دوست داشتنیه...لباش هم خیلی نرم و حجیمِ... قشنگ میتونم تصورش کنمم..

" خیلی خب میریم که شروع کنیم...

جونگین با شنیدن اون صدای هاسکی،کم کم داشت تحریک میشد..

صداشُ میشنید ولی دیگه کلمه ای از حرفاشُ نمیفهمید..آخه کی با دیدن یک برنامه ی تلویزیونی اونم ی برنامه آشپزی..،میزنه بالا...؟شاید جونگین تنها احمقیه که تو این سیاره اینکارُ میکنه...

chef's kiss(kaisoo_translation)Where stories live. Discover now