^^ six^^

117 37 9
                                    

سه روز گذشته بود و الان چهارشنبه بود.

جونگین از اون روز به بعد هیچ گونه ارتباطی با سرآشپز،برقرار نکرده بود..چون اون آدم خودداری بود و نمیخواست کسی باشه که قدم اول بر میداره

بنابراین اون،دوباره.. به شبکه ی اجتماعی پر از لایک و کامنت سرآشپز رو آورده بود.

فقط یک چیز در این بین واضح بود..اونم این بود که شنبه ی گذشته،یکی از بهترین روزای زندگیش بود.

خیلی زود پنجشنبه شد.اون هنوزم روز مورد علاقش،تو هفته بود..بالاخره دوباره از چهار گوشه ی تلویزیونش،سرآشپزش رو دید.

هر چیزی که هفته ی پیش براشون اتفاق افتاد..همونجا تو آپارتمان کیونگسو بسته و قفل شد و جونگین همه ی اونا رو توی ذهنش نگهداشته بود.

لبای کیونگسو...عطر کیونگسو...کلکسیون پنگوئنیش...همه چیش...

میتونست تک تک اونا رو تو ذهنش تصور کنه..لبای نرم سرآشپز...که برای بوسیده شدن عالی بودن...

برنامه شروع شد و اون سعی کرد تمرکز کنه حتی لیست مواد لازم دسری که سرآشپز میخواست برای امروز درست کنه هم یادداشت کرد.

دسر انبه....جونگین واقعا دلش می‌خواست طعمش بچشه و درستش کنه اما به محض اینکه سرآشپز قاشق رو لیس زد و اونُ ی گوشه گزاشت..جونگین همونجا تموم شد..

با تصور لبای نرم و گرم سرآشپز روی لبای خودش،انگشتاش به سمت کمربندش حرکت کرد و روی باکسرش جا خوش کرد.

"هومم...طعمش خوبه...!

صدای سرآشپز از پشت تلویزیونش شنید.

"جونگین:فاکک...!

بالاخره باکسرش در آورد و یجا پرتش کرد.دیکش کاملا سیخ شده بود.همونطور که به نفس نفس افتاده بود به آرومی دستش و بالا و پایین کرد.

دستش به سمت قوطی لوب برد و انگشتاش به اون آغشته کرد و حواسش بود تا روی تخت نریزه چون حوصله شستن رو تختیش نداشت...و خیلی آروم مشغول مالیدن دیکش شد..

و توی تلویزیون،سرآشپز مشغول خامه زدن بود و جونگین با دیدن سرآشپز بزاقش بلعید.

انگشتای کیونگسو با ظرافت اون مایع غلیظ سفیدُ لمس کرد تا به مخاطب ها نشون بده که یک بافت مناسب باید چجوری باشه و این به نفع جونگین بود.

کیونگسو با انگشت اشاره و شستش،به آرومی با کرم بازی کرد.

دیکش تکون خورد و پریکامش روش پخش شد سرعت دستش بیشتر کرد.

"جونگین:فاککک..کیونگسووو...لطف....(حرفش با زنگ خوردن گوشیش قطع شد.)در حالی که گوشیش از روی میز برداشت تا چکش کنه..هیسی زیر لب کشید.

اون عصبانی بود چون قبلا به چانیول گفته بود که هیچ وقت پنجشنبه ها،بهش زنگ نزنه..

شماره رو چک کرد ولی تو مخاطبینش نبود..با دست آزاد و تمیزش گوشی رو جواب داد.

chef's kiss(kaisoo_translation)Where stories live. Discover now