chef's kiss(kaisoo_translation)

^^sev^^

-Dambo:

احمق جون..طبق معمول ساعت ۶ اونجا باش..!

_jongin:
امروز نه دامبو...حالش نیست.. :(

_dambo:

اوه...! زودتر خوب شو رفیق..چیزی لازم نداری برات بگیرم..؟

_jongin:

نه..مرسی..خوبم...!هفته ی دیگه میبینمت..

جمعه ها روزی بود که اون با بهترین دوستش وقت میگزروند ولی بخاطر اتفاقی که با کیونگسو،افتاد.

جونگین تصمیم گرفت دروغ بگه.

یک دروغ کوچیک که به کسی آسیب نمیرسونه..!
میرسونه..؟

اون هنوز چانیول رو بخاطر اینکه هفته ی قبل پیچوندش نبخشیده بود.ولی از اونجایی که اون شب همه چیز به خوبی گذشت..شاید ازش میگذشت.

کاراشُ مرتب انجام داد و بلافاصله به سمت سرویس بهداشتی که در طبقه ی همکف ساختمان اداری بود،حرکت کرد.

موهاش مرتب کرد چون دوس داشت نسبت به اولین باری که با سرآشپز ملاقات کرده بود،بهتر دیده شه.

از اونجایی که الان کت شلوار پوشیده بود.بنظر میرسید که حالا اعتماد به نفس بیشتری داشت.

تمام کاری که باید انجام می‌داد این بود که آرامششُ حفظ کنه و بدون اینکه به لکنت بیوفته به سرآشپز زنگ بزنه..اون نمیخواست اولین قرارشونُ خراب کنه..

صبر کن ببینم...قرار..؟! من واقعا میخوام با سرآشپز برم سر قرارر..؟!(از نظر روحی،به وحشت افتاد.و متوجه نشد که گوشیش پشت سرهم توی جیبش در حال زنگ خوردنه..)

لحظه ای که متوجه صدای وِز وِز موبایلش شد با دیدن اسم سرآشپز کیونگسو روی بک گراند گوشیش،بلافاصله تماس رو جواب داد.

"جونگین:سلام..سرآشپز..؟

"سلام جونگین...کجا همدیگه رو ببینیم..؟ تو الان بیرون از اداره ای..مگه نه..؟(با صدای بم همیشگی جواب داد.)

"جونگین:هرجا باشه من مشکلی ندارم..! تو الان کجایی..؟ میخوای بیام دنبالت..؟(ازش پرسید به این امید که جواب بله رو ازش بشنوه..چون دیروز برای اینکه سرآشپز رو تحت تاثیر قرار بده،ماشینشُ حسابی شسته بود.)

"فکر خوبیه..! فکر نمی‌کنم بتونم الان رانندگی کنم..!
من رستورانم...

"جونگین:ما..قراره دوباره تو رستوران شام بخوریم..؟(اون واقعا میخواست جاهای دیگه رو امتحان کنن..چون دلش می‌خواست همه چیز به یاد موندنی بشه ولی اگه این چیزی بود که کیونگسو میخواست پس اون باهاش کنار میومد.)هومم..باشه ۱۵ دقیقه دیگه اونجام..(با کمی ناامیدی جواب داد.)

جفتشون گوشی رو قطع کردن جونگین بعد از اینکه برای آخرین بار موهاش چک کرد از دستشویی خارج شد و به سمت پارکینگ رفت.