Chapter2-The last part

345 110 12
                                    

با صدای سوهو هر سه نفر به سمتش برگشتن.

+ چیزی نیست هیونگ،موضوع سهون و لوهانه.

سوهو نگاه به لوهان انداخت که داشت با خنده با دختری که دستش رو گرفته بود حرف می‌‌زد.

_ سهونا،از انتخابت مطمعنی؟لوهان می‌تونه همونی باشه که می‌خوای؟نمی خوام بگم که نمی‌تونی داشته باشیش ولی اون ارباب لو،وارث بزرگترین بیمارستان‌های کشور و تو در مقابل قدرت خانواده‌ی اون هیچی؟

سهون که مدتها بود از سوهو عصبانی بود پوزخندی زد.

+ تو چی هیونگ؟مگه دوست پسرت همونی نیست که به خاطرش پسرا را وارد یه بازی کردی که هنوزم چند ساله زندگیشون بهش گره خورده؟مگه ادمی که کنارته همون کریس نیست که به خاطر شما من نابودی دوستامو دیدم؟ذره ذره آب شدنشون رو دیدم؟

با این حرف سهون ،چانیول و جونگین متعجب و گیج به سوهو نگاه می‌کردن اما سوهو با درد چشمهاش رو بست و سکوت کرد.

+ با توام هیونگ،مگه تو الان با کریس در رابطه نیستی؟

چانیول که کاملا شکه شده بود با ناباوری اسم سوهو رو زمزمه کرد.اما همچنان سکوت نصیبش شد.سهون که با فاش کردن موضوع حس بهتری بهش دست داده بود ادامه داد.

+ چند وقته داری هممون رو گول میزنی؟یک سال؟دو سال؟ از اول این بازی؟به من میگی از انتخابم مطمعنم؟تو از انتخابت مطمعنی؟

_ قطعا اون مطمعنه سهون.

صدای کریس مانع از ادامه حرفهای سهون شد.کریس کنار سوهو قرار گرفت و دست سوهو رو بین دستهاش گرفت.

_ سه ساله،من و سوهو سه ساله با همدیگه آشتی کردیم.

+ واو..

واکنش جونگین به حدی ناباور بود که انگار یه اتفاق خیلی عجیب افتاده بود .

+ سه سال..سوهو هیونگ سه ساله همچین چیزی رو ازمون مخفی کردی؟سه سال پیش من و چانیول با تمام مشکلاتی که با هم داشتیم.ولی اون بازی رو تو راه انداختی و دوست پسرت همه چیزو خراب کرد.سه سال حسرت چانیول رو میبینی،سه سال حال داغون من میبینی و به فکر عشقتی. هیونگ حتی یک لحظه با خودت فکر نکردی که باید بهمون بگی؟

سوهو می خواست حرفی بزنه که جونگین دستش رو جلوی روش گرفت.

+ همه چی مسخره تر از اونه که فکرش رو می کردم.

بلافاصله بعد از زدن اون حرف سالن رو ترک کرد.چانیول با سکوت به سوهو نگاه می کرد،سهون که همچنان عصبانی بود قصد داشت موضوع دیگه‌ای رو مطرح کنه که چانیول مانع شد.

_ کافیه سهون.

بعد نگاهی به سوهو انداخت و در مقابلش تعظیم کرد.

_ متاسفم هیونگ.متاسفم انقدر دوستای بدی برات بودیم که همچین چیز مهمی رو ازمون مخفی کردی.متاسفم که انقدر توی درک کردنت ضعیف بودیم.

¤ϟϞ҂ 𝓕𝓐𝓛𝓢𝓔_ 𝓢𝓔𝓐𝓢𝓞𝓝2 ҂Ϟϟ¤Where stories live. Discover now