𝐏 19

1.5K 137 46
                                    

⏤‌Kookv ⏤‌

تو این مدت کم ته حسابی با بم رفیق شده بود جوری که کوک تا مرض حسودی هم رفته بود...

ته : بممم بیا بغلللللممممم

بم هم پارس میکنه و میدوه بغل ته...

کوک با حرص گفت : بریم بیرون؟

مهم نبود که هیچ برنامه ای برای بیرون رفتن نداره فقط از اینکه بم اینقدر به جفتش چسبیده داره فشار میخوره( به سگ خودت حسودی میکنی؟ :/ )

ته : کجا بریم؟

کوک : اممم پارک؟

ته : عاااالی با بم هم بازی میکنیم...

کوک : نه بم میره خونه بابام...

ته : چییییی چراااا؟

کوک : عهههه نمیخوام باهامون بیاد...

بم که از حرف صاحبش حسابی ناراحت میشه سرش رو میندازه پایین و از پیش ته دور میشه و میره تو اتاق ته کوک...

ته : کوک...

کوک یکی میزنه تو سر خودش و میره دنبال بم داخل اتاق...

کوک : بم...

بم زوزه ارومی میکشه و کوک متوجه میشه که زیر تخته..اونو از زیر تخت در میاره و اونو بغل میکنه...

کوک : بم بم ببخشید...من فقط یکم زیادی حسودیم شد که ته بیشتر از من تو رو دوست داره...ببخشید...

ته که حرفاشونو شنیده بود یکی میزنه لا پاهای کوک و با داد میگه : کی اینو گفتههههه!

کوک درد شدیدی تو پایین نتش حس کرد و افتاد رو تخت و بم هم بدو رفت بیرون...تا تو کار زوج ها دخالت نکنه( باشه دلم سگ به این خوبی مییییخوااااد )

کوک : اااااایییییییی

ته : مرررررررض...

کوک : چرا میزنیییی دلت میااااد؟ این نباشه کی بهت لذت میده؟

ته : هییییییییییییین منحرررررررررررررررف

و بدو از اتاق میره بیرون...

کوک هم لنگ زنان میره دنبالش و میگیرتش تو بغلش و برش میگردونه تو اتاق...

ته : یا یا چیکار میکنی؟

کوک : اممممم شاید میخوام یکم بغلت باشم؟

سرش رو کرد تو گردن ته و با بوی وحشتناک گردن ته ازش جدا میشه...

ته : کوک؟

کوک : گردنت چرا بو میده؟

ته : چون بم بم داشت لیسم میزد :))))

کوک بلندش میکنه و میبرتش تو حموم و گردنش رو میشوره و چون لباساشم خیس شدن لباساشم عوض کرد و دوباره بغلش کرد و سرش رو کرد تو گردنش...و خوابید...

My little omega 🍓 { Kookv }Where stories live. Discover now