ch2

279 42 2
                                    

اون پسر واقعا یه کف مرتب داشت....
سریع حرفای تونی رو میگرفت و سرعت یاد گیریش هم بالا بود.

واکنش های فیزیکی خوبی هم داشت.
کارا رم دقیق انجام میداد...تونی توی اون یه هفته واقعا از اون بچه خوشش اومده بود....
حتی با اینکه نمیخواست بپذیره.

وسط کار بودن که پیتر خمیازه کشید.

_خسته ای؟

_اوه نه، به هیچ وجه، اصلا.
آفرین پیتر سه تا جواب به روش های مختلف واقعا آفرین.

تونی به این مورد عادت کرده بود.
_اگه بار اولت بود این بحثو ولی میکردم ولی تجربه میگه...وقتی چند بار جواب میدی یعنی داری دروغ میگی.
پیچ گوشتی رو کنار گذاشت و رفت کنار پیتر.

پیتر نگاهش رو به زمین دوخت.
_متاسفم...فقط برای استارک اکسپو که فرداست یکم سرم شلوغ شد.

_اوه اون....
باید از پیتر به خاطر اینکه بهش یادآوری کرد تشکر کنه وگرنه فرد پیپر جرش میداد.
_تو اونجام هستی؟
تونی متعجب پرسید.

پسر سریع سرش رو تکون داد.
_من عضو تیمم....فکر کنم بدونید چرا.

تونی از روش پیتر خوشش اومد.
_اوه آقای پارکر یادم رفته بود شما چقدر خارقالعاده اید.
به میز تکیه داد.
_خب حالا رو چی دارین کار میکنید؟

پیتر آب گلوش رو قورت داد.
چهرش نگران شد.

_چیزی شده؟

_اون چیز...خوبی نیست.

تونی مشکوک نگاهش کرد.

_میشه توضیح بدی؟...نه جایی میگم نه تو شرکت تو مسابقه تاثیر داره فقط میخوام بدونم چی نگران کرده.

_اون یه...ماده سیاهه که، مکس فکر میکنه یه عنصره و میتونه بر تو جدول تناوبی اما...
پیتر با ترس ادامه داد.
_اون یه موجود زندست.
بعد به تونی نگاه کرد نگاهش طوری یود که انگار منتظره بیرونش کنه یا مسخره.

اما تونی جدی نگاهش کرد.

_توضیحی براش داری؟

و به تن پیتر رعشه افتاد.

تونی آدم با ملاحظه ای نیست ولی میتونست بفهمه این بچه اصلا نمیخواد چیزی بگه.
_هی.....لازم نیست همه چیز رو بگی اصلا....

_من اونو دزدیدم.

تونی شکه شد....نمیدونست چی بگه که پیتر ادامه داد.

_اول یکم شک کردم و تا وقتی پیش مکس وب نمیشد بهش نزدیک بشم.

_و فرم زنده اون رو دیدی؟

پیتر سر تکون داد.
_اون...نمیدونم چطور بگم....مثل یه انگل خارقالعاده شایدم بیشتر....نمیشه توصیفش کنم ولی میتونم بگم....
پیتر کمی تردید کرد.
_اون خیلی خطرناکه.... مکسم به حرفم گوش نمیده اون فکر میکنه اون موجود یه ماده بی نقصه ولی نیست.

he's my son?Where stories live. Discover now