میخوام لبخندتو ببوسم

305 88 73
                                    


بخش بیست و هفتم: می‌خوام لبخندتو ببوسم

*******************

بعد از تو خدا خانه نشینم نکند

دستان دعا بدتر از اینم نکند

من پای بدی‌های خودم میمانم

من پای بدی‌های تو هم میمانم

*******************

همزمان با باز کردن چشم‌هاش، با صورت آروم ییبو روبه‌رو شد. یاد حرف‌های دیشب پسر افتاد که چقدر راحت حرف از بهم زدن رابطه زده بود. دستی به گونه ییبو کشید و گفت:

واقعا میتونی به این رابطه پایان بدی؟

لبخند تلخی زد و روی تخت نشست. چند دقیقه به چهره در خواب ییبو خیره شد. وقتی می‌خوابید خیلی آروم‌تر دیده میشد.

به ساعت نگاهی انداخت. باید هر چه سریع‌تر به شرکت می‌رفت. امروز یک قرار خیلی مهم داشت و دلش نمی‌خواست حتی یک دقیقه هم دیر کنه؛ اما چهره ییبو اون رو به تخت میخکوب کرده بود.

یک بار دیگه گونه پسر رو نوازش کرد و بعد از گذاشتن بوسه کوتاهی روی لب‌هاش از روی تخت بلند شد.

به سمت سرویس بهداشتی رفت. سریع مسواک زد و بعد از شستن دست و صورتش، مشغول پوشیدن لباس‌هاش شد. کارهارو در آروم‌ترین حالت ممکن انجام میداد تا مزاحم خواب پسر نشه.

کیفش رو برداشت و آخرین نگاه رو به ییبوی غرق در خواب انداخت و از اتاق بیرون رفت.

هیچکس انگار توی خونه نبود. امروز حتما باید به پدرش سر میزد. بعد از برداشتن سوییچ ماشین، از خونه بیرون رفت. امیدوار بود کار امروز نتیجه بده و برای همیشه سایه اون مرد رو از توی زندگیش پاک کنه...

در این صورت می‌تونست بدون هیچ نگرانی با ییبو زندگیشو شروع کنه.

اون پسر رو دوست داشت و دلش نمی‌خواست لحظه‌ای به عملی شدن خوابش فکر کنه. مطمئن بود اگه خوابش واقعی بشه، چیزی ازش نمیمونه... اون دیگه بدون ییبو زندگی کردن رو بلد نبود!

*******************

تصاویر دوربین رو برای مرد پخش کرد:

این میتونه کمکت کنه درسته؟

مرد که توجهش رو به تصاویر و صدای پخش‌شده داده بود، سری تکون داد و گفت:

این دقیقا خود مدرکه... تهدید مستقیم جرم خیلی بزرگیه و اینطور که میگی قصد داشته با ماشین ییبو رو بزنه. اگه دوربین‌های اون منطقه رو بررسی کنیم میتونیم به چیزهای مختلفی دست پیدا کنیم. البته به شرطی که پلاک جعلی نباشه؛ هر چند میشه فهمید ماشین کجا رفته.

𝑌𝑜𝑢 𝐴𝑟𝑒 𝑀𝑦 𝐷𝑟𝑒𝑎𝑚𝑖𝑒𝑠𝑡 𝐷𝑟𝑒𝑎𝑚 (𝐶𝑜𝑚𝑝𝑙𝑒𝑡𝑒𝑑)Where stories live. Discover now