Afraid of the dark

222 50 20
                                    

Peter

حدس میزنم آقای استارک و بقیه باید از آیرون مونگر مراقبت می‌کردند، چون من قبل از اونها به برج رسیدم و ندیدمشون. از اونجایی که تحرک زیادی از دعوا داشتم ، نمی‌تونستم بخوابم. بنابراین تصمیم گرفتم برم آشپزخونه و چیزی بخورم. آقای استارک قبلا گفته بود که می‌تونم از هرچیزی که خطرناک نیست، استفاده کنم. لباس هامو عوض کردم و قبل از اینکه سمت آشپزخونه برم گوشیم رو برداشتم. من باید به تیم مستر ایموجی بگم چه اتفاقی افتاده! مطمعنم باور نمی‌کنن.

Peter

گایز!

حدس بزنید پسرِ خوش شانس کیه؟

Natasha

کپ؟

Peter

چرا؟

Clint

اون یه قرار تو Tinder* داشته.

تو سن اون XD

Peter

اونها یه شب عاشقانه داشتند؟

Natasha

این بهترین قسمتشه

اون ترسید و فرار کرد XD

Peter

OMG!

LOOOOOL!!!!

یه نیشخند کوچولو زدم و به دور و برم نگاه کردم. آه عمیقی کشیدم. راهرو تاریک بود چون نیمه شب بود و اوضاع با قبل کمی متفاوت بنظر می‌رسید. ناگفته نمونه که من یکم از تاریکی میترسم. حداقل وقتی پیتر پارکرم.

چراغ قهوه گوشیم رو درحالی که تو راهرو سرک می‌کشیدم، روشن کردم. چرا انقدر اینجا بزرگه؟! از اونجایی که کمی می‌ترسیدم حس عنکبوتیم فعال شده بود. برگشتم سمت گوشیم. شاید تیم ایموجی بتونه آرومم کنه.

Peter

آه...بچه ها؟

هستید؟

لطفا جواب بدید

لطفا

!!!!

Tony

خوبی کید؟

Peter

آره

می‌خواستم یه میان وعده
نیمه شب بخورم

Wrong Number KID [Persian Translation]Where stories live. Discover now