Peter
آروم چشمامو باز کردم. اول تقریبا وحشت کردم چون تو اتاق خودم یا ند نبودم. اما بعد متوجه شدم که تو برج استارکم، پس آروم شدم و از تخت بلند شدم. دیدم تار بود و به سختی چشمامو باز نگه داشتم. به اتاق نگاهی انداختم تا ببینم همچی مرتبه که با دیدن آشفتگی تو اتاق رو تخت نشستم.
"فرایدی....ساعت چنده؟" با خستگی پرسیدم.
"7:32 صبح."
"اووووو.....کس دیگه ای بیداره؟"
"بله. رئیس و اکثر اعضای تیم بیدار هستند."
آهی کشیدم. اگر آقای استارک بیدار بود، حدس میزنم باید برم بالا. لعنتی من چطور باید یه کارآموز خوب باشم وقتی به معنای واقعی کلمه مثل یه زامبی هستم؟ بعد یه چیزی یادم اومد...ند به من ردبول نداده بود؟
"میخوای به رئیس خبر بدم که بیداری؟"
"نه، اوکیه." گفتم و از تخت بلند شدم.
سپس به سمت یکی از کیف هام رفتم و یه ردبول قرمز بیرون آوردم. بعد یه لحظه بهش خیره شدم. حس عنکبوتیم از بین نمیرفت. اما حس عنکبوتیم واقعا عقلم که نیست. خب من به انرژی نیاز دارم. این آخرین فکر من بود قبل از اینکه تمام نوشیدنی انرژی زا رو تو 10 ثانیه بنوشم.
"فکر نمیکنم بد باشه-....اوه لعنتی! بزن بریم."
چشمام کاملا باز شد و خواب از سرم پریده بود. لباس پوشیدم و با عجله به سمت آشپزخونه رفتم، احتمالا بقیه اونجا بودن. حس میکردم بدنم یکم لرزش داره. این طبیعیه دیگه؟ آره؟ من خوبم. همونطور که بیرون از آشپزخونه بودم دوباره ساعت رو چک کردم. 7:44.
"صبح همگی بخیر." پر انرژی گفتم و روی صندلی خالی تقریبا پریدم.
"خوشحالم که اینجا یکی باهوش و سرحاله." آقای بارتون خرخر کرد.
"آره! هی میتونم ساندویچ بخورم؟" پرسیدیم.
"کید، تو اینجا میخوابی. هرکاری دوست داری انجام بده." آقای استارک تو فنجون قهوهاش زمزمه کرد.
"ممنونم!" با خوشحالی گفتم.
بعد شروع کردم به درست کردن ساندویچ، غلات، شکلات داغ و مقداری میوه. من همه رو به طور تصادفی خوردم و حتی بعضی از اونها رو تو دهنم مخلوط کردم چون خیلی سریع خوردم.
"این.....این نرماله؟" دکتر بنر پرسید.
"آره این خیلی طبیعیه." با دهن پر از انواع غذا های صبحانه گفتم.
"نه نیست." خانم رومانوف همزمان با من گفت.
"تموم شد." گفتم و شروع به تمیز کردن میز کردم.
"اصلا چیزی از صبحونه رو جویدی؟" آقای استارک پرسید.
.....
YOU ARE READING
Wrong Number KID [Persian Translation]
Fanfictionچی میشه اگه پیتر پارکر بصورت تصادفی به تونی استارک پیام بده؟! بوک متعلق به من نیست من فقط ترجمه میکنم. Credit to : BlackShadow030930