مانیتور روشن شد و بجای تصویر خونهی رزی، مکانی شبیه به شکنجهگاه با دیوارهای خونی و مردی که به صندلی بسته شده بود مقابل چشم های حیرتزدهی اون دو قرار گرفت!
"ایـ...این دیگه چیه یونگی!؟"
نامجون با ترس پرسید و به پسر بزرگتر که با اخم بزرگی به صفحهی نمایشگر خیره بود نگاه کرد. قطعا سیستم مغز هردوشون بعد دیدن همچین چیزی به یه رفرش کوتاه نیاز داشت!
یونگی دوباره و با دقت بیشتری نگاه کرد و به یکباره پوزخند بلندی زد!"پس میخوای با من بازی کنی بچهپررو؟!"
نامجون که گیج به صحنهی مقابلش خیره بود مثل یونگی به مانیتور خیره شد اما نتونست بفهمه اوضاع از چه قراره!
"میشه بنالی این چیه یونگ؟"
"یه نگاه به اون بالا بنداز تا بفهمی!"
چشمهاش رو چرخوند و به قسمت بالای سالن گیمینگ نگاه کرد! جونگکوک و پسری که دوست و همراهش بود، از بالا به اون دو نگاه میکردن. پسر کوچکتر دست به سینه پوزخندی به لب داشت و دوستش که پشت سیستم نشسته بود رو راهنمایی میکرد!
"این...این یکی از بازی های دارک وبه مگه نه؟"
"دقیقا! و تا وقتی که تموم نشه اون جوجه هرزهها اجازهی دسترسی به دوربین رو نمیدن!"
با فهمیدن اینکه اون دوتا چطور گیرشون آوردن لحظهای عصبانیت انقدر بهش فشار آورد که نزدیک بود بگوزه و کراشی که روی جونگکوک داشت رو فراموش کنه، ولی خودش رو کنترل کرد و کنار گوش یونگی گفت:
"بذار برم بالا و دهنشونو صاف کنم! ما مثلا پلیسیم بدبخت!"
یونگی اما بی توجه به درخواست نامجون، استارت بازی رو زده بود و از قضا مشخص بود که لذت زیادی هم میبره. اون عاشق رقابت بود، مخصوصا وقت هایی که میخواست خدا بودن خودش رو به بقیه هم ثابت کنه! یونگی رسما خودش رو خدا میدونست و تنها دلیلی که پا نمیشد بگه من خدام و نامجون هم امام زمانه این بود که بقیه باور نمیکردن. وگرنه چیزی که عیان است چه حاجت به بیان اصلا؟
"اون پسره پشت سیستم رو ببینین، اسمش جانگ هوسوکه. سربازی با هم بودیم و هرگز یادم نمیره چه ظلم هایی در حقم کرد."
نامجون با چشمهایی که حالا از تعجب بزرگتر از حد معمول شده بودن به یونگی نگاه کرد و با لحن حیرتزده ای پرسید:"چیکارت کرده مگه داداش؟!؟؟"
"یکبار جلوی فرمانده صندلی رو از زیر کونم کشید، بعدش گفت ای بیبیخشید نیدیدم! باورت میشه اون گفت ندیدم درحالی که کون مقدس من آش شده بود!"
نامجون خندید و مجددا به قیافه پسری که هوسوک معرفی شده بود نگاه کرد. فکر کنم جدا به سر و ریختش میخورد شیطان تر از شیطان باشه ولی انگار یونگی هم اونقدر که بنظر میرسید مظلوم نبود!
YOU ARE READING
I Will Hack Your Dick!
Fanfiction❗متوقف شده❗ "یونگی هرگز فکر نمیکرد از یه پلیس سایبری که زمانی همه براش سر خم میکردن، تبدیل بشه به شخصی که باید شب ها از تو دوربین مدار بسته جق زدن جیمینو تماشا کنه...!" Couple: YoonMin(vers) Genres: Comedy, smut, criminal, AU 🏅2# namkook 🏅1# namko...