به یونگی که داشت با نیش باز و بلیطهای توی دستش بهش نزدیک میشد، خیره شد و چشمهاش رو با شَک ریز کرد. این نگاه شیطانیِ هیونگش رو دوست نداشت.
احساس خطر میکرد؛ میخواست از اونجا فرار کنه ولی دیگه دیر بود.
چون یونگی انگار که متوجه جملهی پنهان توی چشمهای هوسوک یعنی همون "غلط کردم" شده بود، با گرفتن مچش اون رو به زور به سمت در بزرگ شهربازی کشید!هوسوک نمیدونست به چه دلیل منطقی، اومدن به شهربازی رو قبول کرده بود.
شاید چون خودش اون پیشنهاد کوفتی رو به هیونگ فرصت طلبش داده بود...!
گویا هیونگش دلش برای هیجان تنگ شده بود و به خاطر همین با وجود اینکه ساعت ۳ ظهر بود، اون رو به اون پارک لعنت شده و
دستگاههای فاکی ترش کشونده بود.نا امیدانه دنبال بهونه بود تا هیونگش رو از شر اون فکرهای شیطانی خلاص کنه ولی خب... اشتباه میکرد!
_ هیونگ به نظرم بهتر نبود که عصر به اینجا میاومدیم؟
_ نه نمیشد؛ من الان میخوام شهربازی برم.
_ آخه چرا؟
حتی کسایی که برای قدم زدن و پیک نیک اومده بودن هم متوجه حال نالان هوسوک میشدن!
_ چون اینجا وسیلهش زیاده و من میخوام همش رو امتحان کنم تا وقتی که شب شد، بتونیم سوار چرخ و فلک بشیم.
این تیر نهایی برای ایست قلبی هوسوک بود:
_ همـ...همشو؟؟
انگار که تازه قسمت آخر حرف یونگی به یادش افتاده باشه، با چشمهای گشاد شده داد زد:
_ چرخ و فلککک؟! یااا هیونگ من فوبیای ارتفاع دارم.
یونگی شرورانه خندید و در حالیکه داشت هوسوک رو سمت دکهی بلیط گیرندهی دستگاه Danger میکشوند، با صدای سرخوشی گفت:
_ اینجا فقط دستگاههای ارتفاعدار نیست هوسوکا.
و تازه هوسوک به خودش اومد.
سرعت..ارتفاع..چرخش..سر و ته شدن.خواست دوباره داد بزنه ولی با دیدن اینکه مسئول دستگاه Danger داره در میلهای رو برای ورود این دو پسر باز میکنه، رنگش پرید:
_ هیونگ...لطفا.
با حالت گربهی شرک به یونگی خیره شد ولی یونگی بیخیالانه به سمت اون فاکی راه افتاد:
_ چیزی نمیشه هوسوک؛ بیا.
هوسوک آهی کشید؛ قطعا میمرد...!
•••
وارد پارک سر پوشیده شدن.
بهترین پارکی بود که جیمین تا حالا دیده بود ولی نمیتونست ریکشن ذوق زدهای نشون بده! نمیخواست به چشم استاد جوانش ندیده به نظر بیاد.
جیمین دو قدم جلوتر به سمت نیمکت خالی میرفت و جونگ کوک در حالی که با نگاه گرسنه و تاریکش به پشت جیمین خیره
بود و برای کنترل خودش لبش رو بین دندونهای تیزش گیر انداخته بود، کمی عقبتر قدم برمیداشت.
आप पढ़ रहे हैं
TWIN JOKER🔞
रहस्य / थ्रिलरCouple: Kookmin, Namjin, Hopgi. Happy End Writer: Raha "Lustmind" Enjoy it😘 #فارسی