شغلی که لینو پیدا کرده بود حقوقی دو برابر حقوق خود پسرک داشت و نیازی به تنها کار کردن نبود .
بخاطر بزرگ بودن سوپرمارکت حداقل ۲ نفر برای هر شیفت استخدام میشد و این نشون دهنده کم بودن حجم کاری فلیکس میشد .
با عوض شدن شغل فلیکس ، خیلی از عادت های بدش از بین رفت و دیگه نیازی نبود تا صبح درس بخونه .
سر ساعت ۹ ساعت کاریش تموم میشد و بعد از کمی درس خوندن راهی تخت خوابش میشد .
لینو و چان که دوتا از نزدیک ترین افراد فلیکس شده بودن بابت این موضوع خیلی خوشحال بودن و دیگه نیازی به نگرانی نداشتن .
با تموم شدن مدرسه ، به همراه لینو به خونه رفت و بازم از دست پخت خوب لینو لذت برد .
هنوز یک هفته هم نشده بود که با لینو وقت میگذروند اما به دست پخت لینو و غذا های گرم و دلنشین پسر عادت کرده بود .
یه جورایی ته دلش اصلا دوست نداشت لینو با پدرش آشتی کنه ، چون مجبور میشد مثل قبل تنها قدم بزنه ، تنها غذا بخوره و تنها بخوابه .
بعد از استراحت کوتاهی توی خونه ، لباس عوض کرد تا راهی سوپرمارکت بشه . پسر بزرگتر هم دنبالش رفت توی اتاق تا نظارتی به کارهاش داشته باشه .
- یونگ بوکا...الکی کیفت رو سنگین نکن
+ چی ؟!
- درس هایی که امروز یاد گرفتیم رو بزار وقتی برگشتی بخون ، یکی دوتا کتاب بیشتر برندار ، فقط هم اون درس هایی که عقبی رو بخون
+ باشه
- ریاضی هم باشه خودم یادت میدم ، بزار وقتی اومدی خونه
+ باشه ، مرسیدر جواب تشکر فلیکس ، با مهربونی دستی به سرش کشید و گفت
- حسابی کار کن ، باشه ؟
+ باشهبا جمع کردن وسایلش بالاخره راهی سوپرمارکت شد تا قبل از شروع ساعت کاریش به اونجا برسه .
پسر بانظمی بود و اصلا دلش نمیخواد بخاطر اشتباهات کوچیکی کم حقوقش بزارن .
وقتی وارد سوپرمارکت شد پسر جدیدی رو دید که با جلیقه سبز رنگ فروشگاه مشغول کار کردن بود .
پسر توی نگاه اول فلیکس رو با مشتری اشتباه گرفت ، اما وقتی متوجه شد مثل خودش اونجا کار میکنه ، موادبانه تعظیم کوتاهی به فلیکس کرد و خودش رو معرفی کرد .
- من ، کیم سونگمین از دبیرستان چونگدام هستم...ممنون میشم هوام رو داشته باشی
+ روز اول کاریته ؟
- بله ، امروز شروع کردمفلیکس که حس سابقه دار های کاربلد بهش دست داده بود ، با غرور به پسر مقابلش و تگ اسمی که روی کت مدرسه اش داشت نگاه انداخت .
درست مثل خودش بود ، فلیکس هم تا قبل از عوض کردن شغلش مدام بعد از تموم شدن مدرسه و با فرم مدرسه اش به سر کار میرفت .
YOU ARE READING
[ My Lost Angel ]
Random[ فرشته گم شده من ] کاپل 𝑪𝒉𝒂𝒏𝒍𝒊𝒙 ~♡ پسرک سرد و بی روحی که به زندگی با طعم تلخ عادت کرده ، بعد از انتقالش به مدرسه جدید با پسری آشنا میشه که باعث تغییرات زیادی توی زندگیش میشه . یعنی میتونه زندگی خوبی کنار اون پسر داشته باشه ؟ 𝐅𝐞𝐥𝐢𝐱 × 𝐁...