پارت ششم: من بچه نیستم

167 41 33
                                    

+که اینطور؟ پس فقط یه خواهر داری و تازه اومدین به سئول بخاطر دانشگاه اون. گفتی چی میخونه؟
_هنرهای نمایشی
+قابل احترامه که بخاطر خواهرت قید همه چیو زدی تا بتونی اونو تامین کنی
_البته اینم باید بگم من کلا از درس خوندن خیلی خوشم نمیومد و تنها چیزی که توش خوب بودم ورزش بود
+فکر کنم تو بیشتر تایم ازادت تو باشگاه گذشته باتوجه به اینکه بیست سالته اما جوری عضله ساختی که بقیه رو وسوسه میکنی بهشون دست بزنن ببینن واقعین یا نه.

خواست یکم سر به سر جین بذاره پس خندید و گفت: یعنی الان تو هم وسوسه شدی؟

جین عین کسایی که منتظرن یه تعارف بزنی تا بشینن سر سفره سرشو به نشانه تایید تکون داد و بی هوا دستشو دور بازوش حلقه کرد.

زبونش قفل شده بود، دست جین که اومد رو عضلات سینه ش نشست، نفسشم قفل شد.

جین همونطور که با سر انگشتاش سعی داشت تک تک اون عضلات خوش فرم رو مثل قله های بکر برای بار اول فتح کنه زیر لب زمزمه کرد : اوه اونا واقعن سفتن حس عجیبی داره.

جونگکوک قبل اینکه چشماش زیر اون لمس ها بسته بشه و جین با سفتی عجیب دیگه ای سوپرایز بشه دستشو پس زد و به بهونه اینکه حواسش از رانندگی پرت میشه خودشو از مخمصه نجات داد. از کی تا حالا انقدر بی جنبه شده بود؟ تو تمام رابطه هایی که تا حالا داشت همیشه کلی طول می‌کشید تا به این مرحله برسه و حالا جین تونسته بود فقط با لمس سبک سر انگشتاش حالشو عوض کنه.

به محض اینکه رسیدن جین بدون اینکه مهلت بده جونگکوک به وظیفه تازه محول شده خودش عمل کنه با یه خداحافظی از ماشین پایین پرید و جونگکوک هم هیچ اصراری برای همراهیش نکرد. انگار هردو نیاز داشتن از اون فضا فاصله بگیرن.

جین پاهاشو که تو کمپانی گذاشت یادش افتاد باید از دست یکی عصبانی باشه. گرچه بابت آشنا شدن با محافظ کیوت و عضله ای جدیدش حالا زیادم عصبانی نبود ولی خب جین بود و حساسیت روی تربیت درست دونسنگ.
با اخم وارد سالن عکس برداری مدلینگ شد ولی با دیدن تهیونگی که یه گوشه سرشو تکیه داده به پشتی صندلی و خوابش برده تاسف و غصه جای عصبانیتشو پر کرد. مگه اون بچه چقدر کار می‌کرد که اینجوری خسته و بی رمق شده بود. ناخودآگاه خم شد بوسه ارومی روی گونه استخونیش گذاشت. منیجر رو صدا زد تا یه روانداز بیاره و تصمیم گرفت خودش کارا رو پیش ببره تا از بار روی دوش تهیونگ کم کنه.

.

+بهتون گفتم این سری لباس توی این کالکشن یه مشت لباس کیچ نیست که مدل غیر حرفه ای براش در نظر گرفتین. این یه های فشن گرون قیمت و خیره کننده س. من اجازه نمیدم با بی مسئولیتی و کج سلیقگی بعضیا همه زحمتایی که تهیونگ کشیده به خطر بیوفته
_ولی جناب کیم تهیونگ خودشون قبول کردن. این نظر مستقیم اعضای اصلی هیئت مدیره بوده که انتخاب تیم های مدلینگ و عکس برداری رو به زیر گروه هامون از جمله گروه لی واگذار کنیم
+هیئت مدیره ای که تو داری ازش حرف میزنی عمو و پدر من ریاست میکنن پس من میدونم کجا میتونم نظر بدم و کجا نمیتونم.
_چی شده؟ مشکلی پیش اومده؟
+ببینم اینا میگن تو این گروه مدلینگ رو قبول کردی اره؟
_آره خب مگه ایرادی داره؟
+ایراد؟ تو مطمئنی خودت داری توی رشته فشن و برند درس میخونی؟ این تیم کاملا آماتوره. هرچقدر هم‌ که تو خوب کار کنی اگر درست ارائه نشه تهش شکسته
_خب راستش من انقدر درگیری های دیگه داشتم که نتونستم رو جزئیات تمرکز کنم +باشه پس من میکنم
_چی؟!
+تمرکز ! تو ساکت شو من حلش میکنم.
و انگشتشو به نشونه سکوت رو لباش گذاشت.

Thin line Where stories live. Discover now