ᚐ 𝐰𝐡𝐞𝐫𝐞 𝐢𝐬 𝐦𝐲 𝐃𝐚𝐝𝐝𝐲?ᚐ
⎺⎺⎺⎺⎺⎺⎺⎺⎺⎺⎺⎺⎺⎺⎺⎺⎺⎺⎺⎺⎺⎺⎺⎺⎺⎺⎺⎺⎺⎺⎺⎺⎺⎺⎺⎺⎺⎺⎺⎺⎺⎺⎺⎺⎺⎺⎺⎺⎺⎺⎺⎺⎺
نگاه افراد قصر روی پرنس جوانی که با لب های آویزان لبه حوض بزرگ وسط باغ نشسته بود و از مرغ درون دستش گاز میگرفت میچرخید و با هربار که پرنس زیبارو، پاهایش را درون آب حوض تاب میداد و موج های کوچکی ایجاد میکرد، لبخند محوی روی لبهایشان شکل میگرفت و برای چندمین بار در آن ساعت، با شیفتگی برای شدت دوست داشتنی بودن ساموئل آه میکشیدند.ساموئل استخوان مرغ بین انگشتانش را داخل ظرف نقره ای لبه حوض گذاشت و با ستون کردن آرنج هر دو دست روی زانوهایش، کف دستانش را دو طرف صورتش گذاشت و به ماهی های کوچک و بنفش رنگ داخل آب خیره شد. نفس کلافهاش را از بین لب هایش بیرون داد و بعد بدون اینکه تغییری در نوع نشستنش ایجاد کند، نگاهش را بالا برد و به رنگین کمان محوی که از بین ابرها مشخص بود چشم دوخت.
دو هفته از نبود پدرش میگذشت و ساموئل کم کم داشت نگران و عصبی میشد؛ در این دو هفته سعی کرده بود تا با کمک جام جادویی اتاق پدرش بتواند رد و نشانی از پدرش پیدا کند و سرباز ها را برای جستجو بیرون شهر بفرستد، اما متاسفانه هیچ اثری از پادشاه نبود!
همانطور که نگاهش قفل رنگین کمان بود، پاهایش را از داخل حوض بیرون آورد و بعد سرش را پایین انداخت تا پاچه های شلوارش را مرتب کند که کتاب چرم و کهنهای، جلوی صورتش گرفته شد و لحظه بعد صدای بلند خدمتکار که داشت هشدار میداد کارهایش را عقب نیندازد درون مغزش سوت کشید.
_ولیعهد جوان، لطفا کمتر من و خودتون رو اذیت کنید.
بی حوصله تابی به چشمانش داد و آستین بلند پیراهن سفید رنگش را پایین داد و از روی پله کوچکی که کنار حوض بود بلند شد. بدون اینکه نگاهی به چشم های قرمز خانم پنی بیاندازد، کتاب را از دستهای زن بیرون کشید و آن شی سنگین را به قفسه سینهاش چسباند.
_من قصدی برای اذیتت ندارم خانم پنی، فقط نگران پدرمم.
زن قدبلند قدمی به جلو برداشت و با گرفتن کناره های دامن مشکی رنگش که از پر های سیاه کلاغ دوخته شده بود، دستش را روی کتف شاهزاده گذاشت و فشار آرامی وارد کرد تا درک و همدلی خود را به آن پسرک نشان دهد.
YOU ARE READING
𝗔𝗻𝘁𝗮𝗿𝗲𝘀-𝖣𝖺𝗇𝗂𝗌𝗆 𝖲𝗍𝗈𝗋𝗒🌒
Fantasy🌔• آنتــارس 🌖• فانتـزی. رُمنـس. ماجراجـویانه 🌗• کاپل: دنیسـم خلاصه: داستان پرنس جوانی که پدرش ناپدید شده است و برای پیدا کردن پادشاه، از قصر فرار میکند. شاید در نگاه اول این تصمیم عجولانه ای برای پرنس قصه ما باشد، اما این شروع یک ماجراجوییست بر...