֔֔⿻꯭ⷷ▩ رقص هورمون‌ها ꀯꍩ²

543 86 31
                                    


◄↨»👞✃⃟❪❪ʜ۪ٜ ݊₇ᓗ▚⃧⃤🎸  ֔֔⿻꯭ⷷ▩🎩❫❫⃟✁🧢«↨►

بکهیون عاشق این بود که خودش دو طرف بازی شطرنج باشه. بدونه هرطرف قراره چی کار کنه و بعد با نیشخند کسلی همه‌چیز رو زیر سلطه‌اش بگیره. ورس بودن تو BDSM میشه گفت جز محالات بود. یه جورایی کنترلش سخت بود ولی نه وقتی چانیول به قدر کافی یه رپر فاکر هم در کنار سابسیموی هورنی بود!

بکهیون خوب یادش بود که ساب عزیزش توقع داشت اون فقط یه پاور باتم باشه ولی وقتی فهمید از او گنده‌ترش هم پیش اون فقط باتم بودن، با چنگ و دندون ورس بودن رو پذیرفت ولی بدون انکار...این اواخر...چانیول بیشتر تاپ بود. به خصوص وقتی تم نواختن و آهنگ‌هاش دارک و تند و دل‌ریز می‌شدن، قلبش یه جوری برای سابش هول می‌کرد و دستپاچه میشد که فقط به‌خاطر راحت‌تر کنترل‌ کردنِ شرایط می‌ذاشت چانیول تاپ باشه اما برای الان...وقت جبران بود. هم تخلیه‌ی احساسی میشد...هم ذهنش باز می‌شد تا بتونه از جمله‌ی مهمونی آخر هفته‌ای که چه‌یونگ قبل از برگشت به خونه بهش یادآوری کرده بود حتی بهش زنگ زد، بگذره!!

انگشت وسطش رو زیر ابروش کشید تا سایه‌ای که اضافه پشت پلکش زده بود رو محو کنه. خیره به مژه‌هاش که حالا میکاپ‌شون کرده بود، چند باری پلک زد و دست به سینه کمر صاف کرد تا مطمئن بشه چیزی کم نیست.
خط چشم آبی تیره و گرد نقره‌ای چشم‌هاش رو میکاپ کرده بود. دستکش‌های چرمش براق براق بودن. مثل کفشش. مثل نگاهش که شیفته انتظار می‌کشید. از روی شونه‌های کتی که آستین‌هاش خالی بود، کلی زنجیر آویز بود. جلوی پیراهن آسمونی رنگش هم زنجیر کشی بود.

خود شیفته دست‌هاش رو به تو طرف باز کرد و با سه ضرب تپ‌دنس، از اتاق لباس بیرون اومد. وارد اتاق خواب شد و با بیرون رفتن از اونجا راهرو رو درحالیکه با لب‌های بسته آهنگ بی‌کلامی می‌خوند، طی کرد و دستگیره‌ی در اتاق بازی رو که پایین کشید، عطر سردش تپش‌های تند قلب سابسیمو رو منجمد کرد تا آروم بگیره.
خریدارانه...عاشقانه و خرسند...سابش رو برانداز کرد که تخت رو هل داده بود تا کنار بره و زیر جایی که زنجیرها و بندها به جای ریسه‌ی گل و پروانه آویز بودن، ايستاده بود. زبون روی لبش کشید و گوشه‌ی لبش رو بین دندون‌هاش گرفت. بشکنی زد که چرم براق دستش زیر نور نگاهش درخشید و ساب فوری سرش رو صاف کرد چون تک بشکن یعنی آزادی برای دیدن مستر!

بکهیون دست‌هاش رو به دو طرف باز کرد و با جمع کردن پای راستش، روی پنجه‌ی پای چپش چرخید. زنجیرها روی هوا بلند شدن، کت از کمرش فاصله گرفت، موهاش موج برداشتن، عطرش بیشتر پخش شد و شرارت مثل....هاله‌ای پرستیدنی دورش رو گرفت:"- چطور شدم mine؟"

چانیول‌ با دست‌هایی که پشت سرش بود، یک قدم عجول به سمت جلو برداشت. داغون بود، نابود بود. آشفته بود. زنده نبود. مرده بود. فقط مسترش می‌تونست سردر بیاره چی بود و نبود!! اگه زیبایی مواد بود اون بکهیون بود که باید کشیده میشد. اگه زندگی جنس داشت قطعا بکهیون بود که قیمتش انقدر بالا بود که کسی تا حالا انتهای صفرهاش رو ندیده بود...درست مثل این پرستیدنی بودن بی‌پایانش. وقتی ارباب ثابت شد و همزمان بشکن زد، داشت پا و دست‌هاش رو پایین می‌آورد، اونم قلبش رو با نگاهش که برای جسم خواستنی مقابلش لیزر شده بود، تراش داد تا کلمه بشه:"+ از سابسیموی خودتون می‌پرسید چطور شدین؟! انقدر که این سابسیمو حس کنه خدا شده که لیاقت تماشای شما رو پیدا کرده...پرستیدنی و خواستنی شدید...این سابسیمو...شما رو می‌خواد...با اینکه زیبایی زیادتون براش سنگینه...بی‌نظیر بودن‌تون حواسش رو می‌گیره و داغونش می‌کنه!!...شما شدید یه حواس پرتی شیرین و تماشایی که قیمتش خالی شدن زیر پام و افتادن بین زنجیرهای مستره!!"

whip music Onde histórias criam vida. Descubra agora