بازگشت پدر و مادر p.1

76 13 6
                                    


- جونگکوک! پسرم! 

- جونگکوک پسرم پاشو!  

- جونگکوککک! 

جونگکوک کلافه پتو رو از روی سرش پایین کشید و به پدرش که ده دقیقه ای بود بالای سرش با گفتن اسمش، روی سلول عصبیش رژه میرفت، نگاه کرد.

- بابا توروخدا بزار بخوابم. ناسلامتی تابستونمه هاااا!

جونگکوک ادای گریه کردن در اورد و سعی کرد دوباره پتو رو روی سرش بکشه. پدرش که بیدار کردن جونگکوک رو بیهوده دید، بیخیالشد و با همون لبخندش که باعث شده بود لپاش بیرون بزنه از کنار تخت پسرش کنار رفت و نگاهی به اتاق جونگکوک انداخت. 


پسرش همیشه مرتب بود. در واقع همیشه سعی کرده بود جونگکوک رو بعد از فوت همسرش طوری بار بیاره که نبود مادرش باعث نشه پسرش آدم بی‌مسئولیت یا نامرتب یا بی تربیت یا هر چیز دیگه ای باشه! پدر جونگکوک خیلی فرد مهربون و دلسوزی بود. طوری که بچه های محله  

آرزوی چنین پدر رو داشتن. پدری که با ملایمتِ تمام بچه ش رو از خواب بیدار میکرد و باهاش رفتار میکرد ولی خونه های دیگه از خبرا نبود. 

- پاشو دیگه دختره ی قرمساق! بچه های مردم 7 صبح بلند میشن درس میخونن بعد تو هنوز که هنوزه زیر پتویی پدرسگ!

جونگ مین، پدر سویون خم شده بود و در حالی که داشت نودل میخورد، خشکش زد و زیر چشمی نگاهی به زنش انداخت. رشته نودالی توی دهنش رو با دندون قطع کرد و کمرش رو صاف کرد و اِهِمی کرد تا زنش نگاهش کنه. 

- بابای پدرسگش داره اینجا ناهار میخوره. حداقل موقعی که خونه نیستم از این فحشا رو بده زن!  

مادر سویون چشم غره ای به شوهرش رفت و زانوی یکی از پاهاش رو بالا اورد و آرنجش رو روش گذاشت.

- اوه اوه ... استایل غر زدن گرفت. 

بورا خواهر بزرگتر سویون زیر لب گفت و رشته بعدی نودلش رو وارد دهنش کرد و چون داغ بود، هورت کشید و تند تند میجویید.

- هی بساب. هی بشور. اینم از آخرش! از موقعی که چشم باز کردم همش در حال تر و خشک کردنتون بودم. نمیدونم کی میخواید آدم بشید؟ از بچه های مردم یاد بگیرین! درسشون رو میخونن و کمک  

مامانشون هم میدن، بعد بچه های من تا لنگ ظهر خوابن.

 + مامان مگه ظهر لنگ داره؟ 

این هم سوال دختر کوچیکتر خانواده، یونا بود.

- بیا بیا! اینم بچه از بچه آخرم که هزار ماشالا خنگیش با باباش رفته!

پدر خانواده که در حال جوییدن نودلِ داغ و فلفلیش بود، با چهره ای جدی، چاپستیک هاشو توی کاسه رها کرد. صدای برخوردش با کاسه تقریبا بلند بود که باعث شد دو تا دخترش وسط غذا خوردن خشکشون بزنه و زیر چشمی نگاهی به پدرشون بکنند. 

[Video Porn] - vk/kvWhere stories live. Discover now