11.بدبخت شدیم!

59 12 7
                                    

- اسمشون چی بود؟

   + ووسانگ! کیم ووسانگ!

- تخت 21. انتهای راهرو.

مادر تهیونگ با عجله و با استرسی که کل وجودش رو میلزوند سمت راهرو رفت و قدم برداشت.

- مامان یه کم آروم تر! دامنت هنوز زیر جورابته! بزار درستش کنم.

ولی به محض گفتن این حرف مادر تهیونگ وارد یکی از اتاق های راهروی بیمارستان شد.

- پسرم!!!!!

مادر تهیونگ بالای سر ووسانگ رفت و نگاهی به وضعیتش انداخت و با چشم های به خون نشسته از ترس لب زد.

- کجای دستت شکسته؟ چه قدر شکسته؟ دردت می کنه؟ چطور شکسته؟ چرا لال مونی گرفتی؟ جواب بده ببینم!!!

ووسانگ به خاطر ورود ناگهانیِ خانوادش به اتاق جا خورده بود و انگار زبونش بند اومده بود. توی یک چشم بهم زدن دور تخت، پرِ آدم شده بود. یه طرفِ تخت پدر و مادر تهیونگ ایستاده بودن. رو به روش تهیونگ و جونگکوک و طرف دیگه هم آقای جئون و پدر و مادر سویون بودن. خلاصه انگار کل محله رو ورداشته بودن اوردن بودن بیمارستان!

- مامان به خدا حالم خوبه! فقط یه کم دستم تَرَک برداشته! چیزی نیست! باور کن! الانم دیگه دردم نمی کنه!

 پدر ووسانگ نگاه شاکی به ووسانگ انداخت و یه پس گردنی به ووسانگی که به پشت تخت تکیه داده بود، زد.

- چرا می زنی بابا؟!!!

   + کی آخه تا این موقع شب بیرون می مونه؟؟؟

با گفتن این حرف تهیونگ و جونگکوک نگاهی بهم انداختن و سعی کردن جلوی خندشون رو بگیرن؛ چون اوناهم بدون اطلاع خانوادشون از پنجره اتاق بیرون زده بودن.

ووسانگ که به خاطر درد پس گردنی دستش پشت سرش بود و پدرِ سویون لب زد.

- حالا بگو ببینم چطور دستت اینطور شد؟

ووسانگ سرش رو خاروند و گفت:

- د-داشتم با دوستم سمت خونه می اومدم که پام توی چاله گیر کرد و با سر رفتم لبه جوب؛ دیگه چون دستم رو اوردم جلوی صورتم و تهش اینطور شد...

+ دوستت کیه؟

بعد از پرسیده شدن سوال توسط مادر ووسانگ، صدای اِهِمی اومد که باعث شد همه سمت اون صدا برگردن.

یونگ دو پشت به همه گوشه ایی ایستاده بود. در واقع همه اونقدر نگران حالِ ووسانگ بودن که هیچکس هم متوجه حضور اون نشده بود.

یونگ دو با نگاه معذبی نزدیک تر اومد و خم شد و احترامی گذاشت.

- ایشون دوستِ منه. یونگ دو! اون من رو به بیمارستان رسوند.

+ سلام به همگی!

یونگ دو با خجالت نگاهی بقیه انداخت و دستاش رو جلوی بدنش قفل کرد. یونگ دو به ووسانگ گفته بود که قبل اومدن خانوادش میره ولی ووسانگ مخالفت کرده بود و گفته بود دلیلی وجود نداره که بری؛ و حالا کنار ووسانگ ایستاده بود.

[Video Porn] - vk/kvWhere stories live. Discover now