هری:
چشمتون روز بد نبینه . امروز دقیقا فردای شبیِ که توسطِ دراکوی بیشعور بفاک رفتم . و باید بگم یکی از بدترین روزای زندگیمه . کمرم وحشتناک درد داره و سوراخم میسوزه . لبااام . لبام کبود شده و گردن و ترقوم پر از لاومارکای بنفشِ . امروز نه من و نه دراکو به کلاسامون نرفتیم . من که منهدم شده بودم دراکو هم هرچقدر اصرار کردم بره و ضایعِ که هردو باهم غایب باشیم نرفت که نرفت . گفت باید ازت مراقبت کنم . بچم درسته یکم وحشیه ولی خیلی مهربونه .
خلاصه الان موقعیتمون اینجوری بود که من به شکم خوابیده بودم و دراکو داشت کمرمو آروم با روغنِ تسکین دهنده ماساژ میداد . آه کمرِ باریکم ... حس میکنم شکسته . خب نباید ازینم بگذریم که کرم از خودم بود و به عبارتی خودم میخاریدم و دراکو فقط زحمته خاروندنمو کشید. ولی بازم این اولین سکسم بود. یکم آرومتررر مرد چخبرته .
هوفی کشیدم و سرمو به طرفی که دراکو نشسته بود چرخوندم. با دیدنِ ساقِ دستِ راستش که انگار سگِ هار گازش گرفته بود اخمام تو هم رفت: دراکو؟
دراکو همونطور که داشت دست چپشو رو کمرم میکشید و فشارای ریز وارد میکرد جواب داد: جونم پِتال؟
با همون اخمی که از شدتِ ناراحتی رو صورتم بود گفتم: سگ گازت گرفته؟
دراکو با تعجب مکث کرد و به صورتم نگاه کرد: سگ؟نه. چطور؟؟
دستمو رو ساقِ دستش اطراف جای گاز کشیدم و گفتم: اگه سگ گازت نگرفته پس چی گازت گرفته اینقد دستت داغون شده؟؟
دراکو با خنده ای که سعی میکرد کنترلش کنه ولی چندان موفق نبود گفت: خب زیادم داغون نیست بیب. ولی این شاهکارِ خودته . دیشب از درد دستمو گاز گرفتی. البته خودم بهت گفتم اینکارو بکنی.
شوکه با شدت نشستم که کمرم جوری تیر کشید که نزدیک بود گریَم بگیره .
دراکو بااخمو صدای بلند گفت: داری چیکار میکنی هری؟؟
به صورتِ دراکو نگاه کردم و با بغض گفتم: مگه من دست چپتو گاز نگرفته بودم؟ دست راستت بود؟؟
دراکو با لحن کلافه ای گفت: حالا چه فرقی میکنه هری؟آخه چرا اینقدر شدید یهو نشستی. همینجوریشم کمرت دردمیکنه الان بدترش کردی.
همونطور که یه دستم به کمرم بود دستِ دیگمو به سمتِ دستش بردم و جای گاز و نگاه کردم .
مرلین ...من چیکار کرده بودم؟؟ از غصه و ناراحتی از کاری که با دستِ دراکو کرده بودم بغضم ترکید و با صدای بلندی زدم زیر گریه .دراکو هول شده ساقِ دستشو از دستم بیرون کشید و سریع بغلم کرد: هری؟؟هری توروخدا گریه نکن. هری؟؟به سالازار قسم زیاد دردنمیکنه فقط ظاهرش اینجوریه .
با هق هق سرمو به دوطرف تکون دادم: دروغ نگو درااا حتما خیلی درد میکنه اره؟من چطور تونستم اینکارو بکنم؟؟
![](https://img.wattpad.com/cover/352514541-288-k31749.jpg)
YOU ARE READING
From wish to magic✨️🪄
Fantasy{دستمو بالا آوردم و اشکامو پاک کردم ، با چشمای خیس تو چشماش نگاه کردم . تا چشمامو دید با لحنی که انگار ضعف کرده باشه گفت: اوووو مرلیننن چشمای بارونیشووو. الهی دراکو فدای چشمای خوشگلت بشه. تکخند ذوق زده و خجالتیی کردم:خدانکنه...} سلام به بروبچ واتپد...