💫228👁

82 3 0
                                    


🎵رادمهر🎵

خوابوندمش توی وان و رفتم روش که جیغی کشید و شروع کردم به قلقک دادن و بوسیدنش که با خنده شروع به تقلا کرد.
میخواست از زیرم بیرون بیاد که جفت دست هاش رو با یه دستم گرفتم و صورتم رو نزدیک صورتش بردم و خیره به چشای دلرباش لب زدم:
خب خب...اول کجای شیرینی عروسکیم رو بخورم که دردش نیاد و لذت ببره؟!

سعی کرد دست هاش رو آزاد کنه و نالون خندید و گفت:
نفس...رادمهر...نفس...بخوای گاز بگیری جیغ میکشم آبروت بره!

تو گلویی خندیدم و گفتم:
اون وقت مطمئنی فکر میکنن یه آدم جیغ کشیده؟!بنظرم وقتی جیغ میکشی عین یه جوجه هست صدات!

وقتی سرم رو توی گردنش فرو بردم خواست جیغ بکشه که سریع لبام رو روی لباش کوبیدم و اونقدری بوییدمش که صورتش سرخ رخ شده بود و وقتی دست هاش رو رها کردم مشت هایی بی جون به سینه ام و بازوم زد.
با خنده ازش فاصله گرفتم که حرصی لب زد:
نفس...داشتی خفه ام میکردی...نفس...

وقتی تنها لبخند زدم با بغض ساختگی نگاهم کرد که گفتم:
تقصیر خودته ماه وجودم...خیلی خوشمزه ای!

خواست باز اعتراضی بکنه که دستم رو سمت پایین تنه اش بردم.
دیگه تموم بدنش رو از بر بودم و میدونستم تنها با بوسیدنش و لمس کردنش میتونه راست کنه!
وقتی عضو سفت شده اش رو میون انگشت هام گرفتم چشاش رو بست و آهی با ناز کشید که مستش شدم و با خجالت سعی کرد دستم رو ازش دور کنه که دوباره لبام رو روی لباش کوبیدم و عضوش رو میون انگشت هام فشردم.
با شونه ام چنگ انداخت و عمیق نالید و میون انگشت هام خالی شد!

متعجب خندیدم و گفتم:
به همین زودی؟!یعنی اینقدر وجودم بهت حس خوبی میده عروسک؟!

اخمو نگاهم کرد و گفت:
نخیر...اینقدر خوش خیال نباش...

لبخند شیطونی به تظاهرش برای نشون ندادن شیفتگیش زدم و دوباره عضوش رو میون انگشت هام گرفتم که شوکه به مچ دستم چنگ زد و گفت:
رادمهر...نفس...اوممم...

💫Drown your gaze👁Where stories live. Discover now