Dumb pt.14

45 14 1
                                    

⭒New Beginning⭒

Park jinaMarch 14, 2024

Pt.14

~~

قبل از اینکه جیمین متوجه بشه اونجارو ترک کرد

نیم ساعت بعد جوری که کار سنگینی انجام داده باشه روی کاناپه ولو شد

وزنش زیاد نبود ولی عضلات بدنش باعث میشد سنگین تر بنظر بیاد و یه تنه کاناپه رو له کنه

به چشم های نیازمندش اجازه استراحت داد و تصمیم گرفت بیشتر از نیم ساعت نخوابه

با صدای صدا زدن اسم پسرک سرشو بالا آورد و بالای پله هارو دید زد

با دیدن " ریو " که ترسیده مدام اسم جیمینو تکرار می‌کرد بلند شد و به سمت اتاق رفت

" چیشده ریو؟ "

" جیم...منظورم مهمان جوان چند ساعته بیرون نیومدن، من نگرانشون هستم "

" نیومده؟! "

میدونست جیمین تو وضعیت خوبی نیست ولی اینکه بلایی سر خودش بیاره یکم زیادی نیست؟

" ریو برو پیچ گوشتیو بردار بیار "

" بله قربان؟ "

" عجله کن! "

چرا دروغ؟ به شدت مضطرب شده بود

کتشو درآورد و یبار دیگه اسمشو داد زد

" جیمین! "

" جیمین جواب بده "

" جیمین توروخدا بلایی سر خودت نیار "

" تنهام نزار... "

*صدای شکستن شیشه*

" جیمین؟ "

خشکش زد و از در فاصله گرفت

رفت عقب و سریع به در ضربه زد

باز نشد

دوباره بیشتر عقب رفت و زمانی که میخواست ضربه بزنه، در خود به خود باز شد

باعث شد به داخل اتاق پرتاب بشه و با دیوار برخورد کنه

" آخ "

جیمین بی تفاوت سمتش چرخید " دیوونه شدی؟ "

جونگکوک هنوزم روی زمین دراز کشیده بود و درد میکشید

کنارش زانو زد و با قاطعیت ادامه داد: " احمق نباش! من بخاطر حتی یه مشکل بزرگم به خودم آسیب نمی‌زنم "

چند ثانیه بهش زل زد و از اتاق بیرون رفت

" آخ، ولی تو زیادی احمقی! "

یاد صدای شکستن چیزی افتاد، سریع برگشت

به قاب عکسی که روی زمین افتاده و خورد شده نگاه کرد

دستشو به سمت شیِ شکسته دراز کرد

زیر لب " آخی " گفتو انگشت آغشته به خونشو روی عکس کشید

عکسی که جونگکوک و یونگی وقتی فارغ التحصیلی شده بودن گرفتن

" یعنی باید هر چیزی که مربوط به یونگیه رو نابود کنم؟ "

_

از ویبره رفتن گوشیش خسته شد و جواب داد

010-1×××-4×××

اخمی کرد و خیلی جدی پرسید " بله، کاری داشتی؟ "

_ سلام جیمینی چخبرا؟

+ اگه فقط میخوای احوال پرسی کنی من قطع میکنم

_ قطع نکن، پسر چته تو؟!

+ موفق باشی

انگشتشو روی دکمه قرمز گذاشت ولی با جمله " هی کارت دارم " قطع نکرد

_ بگو

+ هوف پسر چقدر حرف زدن باهات سخته، شماره هیونگتو بده

_ کدوم هیونگ

+ جیهوپ هیونگ

_ من کسی به این اسم نمی‌شناسم

+ چ....

قطع کرد و پوزخند زد

" هیونگ، منظورش چیه "

جوری که یادش افتاده برای چی اومده اینجا سریع به سمت ساک مشکی رنگ رفت و میکروفونو برای جاساز کردن برداشت

" بهتره شروع کنم "

کجا باید جاساز میکرد؟

حال؟ آشپزخونه؟ اتاق؟

به سمت اتاق جونگکوک رفتو زیر تختش میکروفونو چسبوند

××××××××××××××××××

_ بله قربان؟

+ .......

_ هنوز آماده نیست

+ .......

_ چشم

ایرپادو درآورد

" هنوز آماده نیست؟ "












_ ادامه دارد.......

New Beginning Where stories live. Discover now