Chapter 11 (Day3)

641 86 45
                                    


جوانا جا خورد...

سکوتی که ایجاد شد باعث میشد کمی اذیت بشم

دست نایل هنوز تو دستم بود

اینبار خبری از گرمیش نبود بلکه یخ بود مثل یه تیکه یخ

هری تو چکار کردی؟
نکنه این کارم یه بیادبی محسوب بشه؟
نکنه از چشم جوانا افتاده باشم؟
نکنه با این کارم باعث شدم نایل معذب بشه؟

ولی...

ولی من کاره اشتباهی نکردم!

منم مثل لویی حق انتخاب دارم

حالا که زندگیشو انتخاب کرد پس منم تو زندگیم مختارم

پسر بهتره دست زندگیتو محکم تر بچسبی

شلخته از اینرو اونوره وجدانم واسه خودم اعتماد به نفس درو کردم
.
.
.

بالاخره جوانا واکنش نشون داد همونطور که حدس زدم یه لبخند مصنوعی

" اممم خیلی خوش اومدید پسرا [روبه منو نایل ] و شما دوتا خیلی کیوتید"

من درجواب فقط لبخند زدم.

و واکنش نایل؟

بهتره فعلا نگاش نکنم چون مطمعنن دست کمی از حالو روزه جوانا نداره( دوستان منظور شک زدست نایل)

صدای مادرمو از پشت سر شنیدم که باعث شد همه تغییر موقعیت بدیمو برگردیم سمت منبع صوت

جما دوید طرف آنه و اونو محکم بغل کرد

"ماماااان چقد جیگر شدی"
جما گفتو آنه اونو محکم بوسید.

اونا به ما نزدیک شدنو منم با دو سه دونه قدم خودمو بهشون رسوندمو آنه بغل کردم

"ٱه هریه من تو بینظیر شدی جنتلمن سکسی و هرچیزه خوبی که فکرشو کنی ولی چیزی که الان مهمه بگو نایل کدومشونه"

خدای من

مامان تو همیشه منو شرمگین میکنی

سرمو انداختم پایین
همین که دهنم باز شد نایل پیش دستی کرد؛ و بله من بستمش!

"من هستم خانم استایلز" نایل دستشو آورد جلو ولی آنه در مقابل بغلش کرد و دست نایل تو هوا جا موند، مثل یه ربات!!!

"عروس گلم" آنه گفت

شت مگه بهتر از اینم میشه!  ابراز علاقه کرد یا فحش داد؟!

لیام نزدیک گوش نایل جوری که فقط ما بتونیم بشنویم گفت
"چوبه خدا صدا نداره جنابه هوران" و بعد زینو لیام ریز خندیدن

من که نفهمیدم چیشد

آنه نایلو از خودش جدا کردو گفت
" شوخی کردم عزیزم من آنه هستم مادر هری و جما"

Sinner Clean haned (Narry)(persian)Where stories live. Discover now