به سرعت از جایم بلند شدم و ایستادم. خنده از چهره مان رخت بر بست. انسل خودش رو جمع و جور کرد و گفت:« میا کارلا!»
فهمیدم که حتما او یک کارآموز است که انسل او را به نام صدا کرده.
دختر طوری لباس پوشیده بود که انگار از دوره ی ملکه ویکتوریا به اینجا آمده. لباس دخترانه مندرسی به تن داشت و یک ردا روی آن پوشیده بود. اما پوتین های ساق بلند و پاشنه ده سانتی اش در تناقض با همه ی این ها بود. چطور یه آدم می تونه نزدیک بهار پوتین بلند بپوشه؟ یکی این رو بیدار کنه بگه بهار شده.
کلاه ردایش را از روی موهای شرابی و حالت دارش پایین انداخت و به من نگاه کرد:« تو باید دوشیزه کلر باشی.»
دختر با من دست داد و گفت:« من هم اتاقی جدیدت هستم.»
گفتم:« اگه کارآموزی پس چطور بیرون هستی؟»
با افتخار گفت:« با اجازه ی مدیر قرار شد هر طور شده اول تو رو پیدا کنم و بعد با هم وارد اتاقت بشیم.»
سعی کردم دید منفی ام را از او برگردانم و با او مهربان باشم:« اتاق مون.»
با شنیدن این جمله میا لبخندی به من زد.
انسل پرسید:« پس آلیسون چی میشه؟ علت این جا به جایی چی بوده؟»
میا با احترام گفت:« این تصمیم رو سرگروه نایت گرفتند و من اطلاعی ندارم.»
با مشت های گره کرده گفتم:« لعنتی! چرا فکر کرده می تونه برای من تصمیم بگیره؟»
انسل سعی کرد مرا کنترل کند:« سوفیا...»
میا خندید:« من رو از خودتون بدونید قربان.»
بعد خطاب به من گفت:« ممکنه برگردی به اتاقمون تا من هم بتونم وارد بشم؟»
گفتم:« البته.»
بعد رو به انسل کردم:« میای؟»
طوری با من رسمی حرف زد که انگار می خواست من هم در حضور افراد دیگر او را همین گونه خطاب کنم:« شما تشریف ببرید بالا دوشیزه کلر من کمی بیش تر می مونم.»
اخم هایم در هم رفت و بدون هیچ اصراری همراه میا رفتم.
...
روز بعد وقتی برای کلاس با انسل پایین می رفتم، قیافه ای جدی به خود گرفته بودم. زمین رو تازه طی کشیده بودند و برای این که روی کف سالن لیز نخورم، با احتیاط قدم بر می داشتم. مودبانه در زدم و این بار منتظر شدم تا اجازه دهد و بعد وارد بشم؛ اما هیچ صدایی نیامد.
از توی یکی از کلاس ها سر و صدایی می اومد:« من بهت گفتم لاجوردی ولی تو آبی آسمونی آوردی. فکر کردی من کور رنگی دارم؟ من یه آب سرشت هستم و بهترین چیزی که می تونم تشخیص بدم تفاوت بین طیف رنگ آبیه...»
![](https://img.wattpad.com/cover/142251849-288-k362169.jpg)
YOU ARE READING
نبرد آب و آتش
Fantasyتو دنیایی ک آدما۲دسته ان(آب سرشت ها و آتشین ها،که ۲دشمن دیرینه اند)تکلیف ۲عاشق که درگیر عشق ممنوعه اند چیه؟ . . شاید اولش کشش نداشته باشه واسه بعضیا ولی وقتی ادامه بدین اصلا پشیمون نمیشین #1 paranormal