14 Marco

409 44 78
                                    

فیلم شروع شده بود اولین صحنه توی آسانسور بود و پیتزا ها هم رسیده بود، اون کنار پیتزا سیب زمینی سرخ کرده و نوشابه و سوفله شکلاتی هم سفارش داده بود چون میدونست دوراتا خیلی شیکمو!
تمام مدتی که آقای گری توی آسانسور داشت آنا رو میبوسید دوراتا سرش پایین بود و نگاه نمیکرد.
تمام حواس زین به فیلم بود ولی میتونست ببینه این صحنه ها دوراتارو معذب میکنه.
فیلمو استپ کرد.

-نمیخوای پیتزا بخوری!؟ فکر کردم دوست داری.

دوراتا بدون اینکه سرشو بلند کنه از روی کاناپه بلند شد و چند قدم سمت در برداشت.

-من میرم.

زین ابروهاشو بالا داد و به کاناپه تکیه داد.
چند قدم دیگه به طرف دره خروجی برداشت و انتظار داشت که زین جلوشو بگیره.

-برات تاکسی بگیرم.

دوراتا دستگیره درو لمس کرد و به سمت پایین کشید و درو باز کرد. اون شب خیلی سرد بود و نمیدونست باید کجا بره.

-نه از پسه خودم بر میام.

بیرون رفت و درو محکم بست، مطمئن بود که میتونه کنار خیابون تاکسی پیدا کنه و امیدوار از راه پله پایین رفت و سره چهار راه وایستاد.
به خاطره سرما خودشو بغل کرد و روی پاش تکون میخورد.
هیچ ماشینی رد نمیشد و نمیتونست با گوشیش تاکسی بگیره چون خاموش شده بود.
شروع کرد به راه رفتن توی امتداد خیابون.
از بغل چندتا کارتون خواب رد شد.
چندتا دختره مست و هرزه از کنارش رد شدن و بهش تعنه زدن.
چراغ های براق کازینوها خیابون هارو روشن کرده بودن اما چون محله ی پایینی بود امنیت زیادی نداشت.
یه ماشین پلیس گوشه خیابون وایستاده بود.
دوراتا به سمتشون دوید.
کناره ماشین خم شد تا مامورهارو ببینه.
مامور چاق با صورت زمخت که پر از ریش بود داشت همبرگرشو گاز میزد.
اون یکی هم قهوه میخورد.
به شیشه ماشین زد و مامور چاق که سمت شاگرد بود اخم کرد و شیشه رو پایین داد.

The 10 Women [ZaynMalik]Where stories live. Discover now