26 Zayn

323 40 18
                                    

زین تمام سعیشو میکرد تا سره میزه غذاخوری نگاه مشکوکی به دوراتا نکنه، هرمان و چارلی از خاطراتشون میگفتن و میخندیدن. هرمان برای زین از کودکی پر دردسر چارلی میگفت، اینکه نمیتونست خوب تمرکز روی درساش وهمش مشغول بازی کردن با قابلمه ها و کفگیرها بود و صداهای زیاد و سرسام آوری درست میکرد.
چارلی درواقع پسره زن دوم پدره هرمان بود، وقتی هرمان ۱۰ سالش بود مادرش رو از دست داده بود و بعد از اینکه ۱۶ سالش شده بود یک روز که به خونه برگشته بود پدرش رو همراه یک زن و بچه یکی دو ماهه دیده بود.
اسم مادره چارلی، لیلی بود. لیلی و پی یر پدر هرمان توی ایالت کارولینای جنوبی زندگی میکردن تو شهری به اسم کلمبیا که برعکس لاس وگاس سرسبز بود.
دخترا همشون تحت تاثیر چارلی قرار گرفته بودن و نمیتونستن وقتی اون حرف میزنه بهش نگاه نکنن برای همین تمام توجهشون به اون بود حتی دوراتا برای چند ساعت حضور زین رو فراموش کرده بود و بی اختیار تمام حرکات چارلی رو زیر نظر داشت.
بعد از تموم شدن شام همگی توی اتاق نشیمن دوره شومینه جمع شده بودن، اما سامانتا اسرار کرد که چارلی براشون یکی از آهنگ هاش رو بزنه و بقیه دخترا هم تشویقش کردن.

-چارلی لطفا آهنگ  "مثل تو" رو بزن برامون.

استلا از جای قبلیش که کنار شومینه وایستاده بود فاصله گرفت و پیش چارلی رفت که روی کاناپه تکی نشسته بود و روی دسته کاناپه نشست و دستشو روی شونه چارلی گذاشت.
سامانتا از توی اتاق چارلی گیتاره قدیمیش رو آورد، اون با دیدن استلا کناره چارلی ابروهاشو تو هم داد و با تعجب نگاهشون کرد.

-مرسی سام.

چارلی گیتارشو از دست سامانتا گرفت.

-سام بچه ها خوابیدن؟

-آره مامان جوناس و فیلیپ خوابیدن پرستارشون پیششونه و مدلین هم داره درس میخونه.

سامانتا بعد از اینکه به مادرش توضیح داد کناره هانا و دوراتا پیش شومینه نشست.

-مدلین خواهره کوچیک ترته؟

دوراتا از سامانتا پرسید درحالی که هانا همچنان به چارلی که با تارهای گیتارش ور میرفت نگاه میکرد.

-متاسفانه!!! یه نوجوونه احمق.

سامانتا برای نشون دادن ناچاریش دستاشو توی هوا تکون داد و این کارش باعث خندیدن دوراتا شد.
هرمان و زین بینشون نبودن و توی اتاق کاره هرمان طبقه بالا داشتن روی چیزی کار میکردن برای همین دوراتا یکم هم شده احساس بهتری داشت و میتونست راحت توی اون جمع به چارلی نگاه کنه البته یواشکی.
بعد از تموم شدن اجرای چارلی براش دست زدن و اون با وایستادن و خم شدن جلوی بقیه ازشون تشکر کرد.

The 10 Women [ZaynMalik]Where stories live. Discover now