میون تاریکی اتاق دستش روی بدنی که پیچ و تابشو از حفظ بود می چرخید و در اخر انگشت هاش تو موهای روشنش مهمون شد...نفس عمیقی از عطر تنش کشید و چشم هاشو بست
خدایانو برای داشتنش شکر کرد
بعد از رقص بدن هاشون تهیونگ زودتر تو بغلش به خواب رفت
چندساعت بود که به صورت خوابش نگاه میکرد و زیباییشو تحسین میکرد؟...اون عاشق همهی وجود موجود تو بغلش بود
دست از نوازش کمر پسر برداشت و بعد از بوسه ی دوباره ای به لب های حجیم شدش زد بدن لختشو از زیر لحاف بیرون کشید
با دقت بدن همسرشو با لحاف پوشوند..خودش هم لباس هاشو پوشید و اماده شد
بی خوابی و دلشوره بهش اجازه ی خوابیدن نمیداد
از صبح منتظر کسی بود که دوستش توی نامه نشونیشو بهش داده بود ولی خبری از اومدنش نبود
مشغول پوشیدن جورابش بود که در اتاق باز شد و جسم کوچیکی واردش شد
-"تهیون؟"
-"آپااا.."
تهیون اروم زمزه کرد و بین پاهای پدرش نشست
-"چرا نخوابیدی؟مگه من نخوابونده بودمت؟"
تهیون خوابالود سرشو به سینه ی تخت یونگی مالید
-"آپا تهیون خواب بد دیده..."
چشم های کوچیکش پر شدن و چونه ش لرزید
یونگی تازه متوجه بینی قرمزش شد..موهای لخت و بلخندشو پشت گوشیی داد و پیشونیشو بوسید
-"پیش آپا تهیونگت بخواب هوم؟"
سری تکون داد و خودشو زیر لحاف پدرهاش مخفی کرد ...قبل از اینکه بیرون بره دوباره صدا زده شد
-"آپا؟"
-"بله؟"
-"نمیخوابی؟"
کنارش نشست و لحافو بالاتر کشید
-"اپا باید بره بیرون...تو پیش اپا تهیونگ بخواب نزار سردش بشه خب؟"
سری تکون داد و تهونگو بغل کرد...حتی در مورد اینکه چرا پدرش لخته هم نپرسید
یونگی لبخندی زد و بعد از بوسیدن هردوشون از اتاق بیرون رفت
***
بین تاریکی کوچه ها قدم زد و توی تاریکی چشم گردوند
وارد قستمی از شهر شده بود که این ساعت به خاموشی رفته و همه جاش تاریک و ساکت بود
با شنیدن صدای قدم هایی خودشو کنار کشید
صدای کسی میومد و انگار درخواست کمک میکرد
از بین کوچه های خالی صدا و دنبال کرد تا به منبعش برسه
-"خواهش میکنم...من چیزی ندارم.."
![](https://img.wattpad.com/cover/211745655-288-k252046.jpg)
YOU ARE READING
𝐺𝑒𝑖𝑠𝒉𝑎 |✨| 𝒌𝒐𝒐𝒌𝒎𝒊𝒏 *
Romance༈ 𝐺𝑒𝑖𝑠𝒉𝑎 ༈ { هرزه } ~فصل یک کامل شده فصل دوم هم کامل شده~ 𝑘𝑜𝑜𝑘𝑚𝑖𝑛 ⌇ 𝑦𝑜𝑜𝑛𝑡𝑎𝑒 𝑟𝑜𝑚𝑎𝑛𝑠𝑒 , 𝑎𝑛𝑔𝑒𝑠𝑡 , 𝑆𝑚𝑢𝑡 -"عشق برات کافیه؟" -"عشق تنها چیزیه که کنترلم میکنه" .... -1 #𝑡𝑎𝑒𝑔𝑖 -1 #𝑆𝑚𝑢𝑡 -1 #𝑘𝑜𝑜𝑘𝑚𝑖𝑛 -1 #𝑝...