ᴘᴀʀᴛ 3🌙

13.6K 1.9K 292
                                    


بعد از بیرون کردن مدیر و معاون شرکت سوئیسی از اتاق کنفرانس، کلافه روی صندلی نشست. از نفس های عمیق و پیشونی که به کف دستاش تکیه داد بود میشد شدت عصبی بودنشو فهمید.

دو کارمند خانم با نگرانی به مدیر کیم نگاه میکردن اما جرئت حرف زدن نداشتن، تا اینکه جونگ کوک به آرومی گفت:

-خانم ها لطفا برین بیرون تا باهاشون صحبت کنم.

دختر ها بیرون رفتن و حالا این جونگ کوک بود و تهیونگ عصبی. تهیونگی که توی این مواقع بهش میگفت ببر خشمگین!

با فاصله ازش روی یکی از صندلی ها نشست و گفت: -میشه بپرسم چه اتفاقی افتاد که اینطوری بهم ریختی و بیرونشون کردی؟

تهیونگ سرشو بلند کرد و جواب داد:
-اگه بگم حالم بدتر میشه پس نپرس. فقط اینو بدون که خیلی حرف ناجوری زدن که بیرونشون کردم و این قرارداد مهمو فسخ کردم.

-خوبه که میدونی چقدر این قرار داد مهم بوده و اینطوری بهش ریختی.

-آره جئون بهتر از تو و هرکس دیگه ای میدونم پس بس کن!

با صدای نسبتا بلندی گفت و عصبانی نگاهش کرد. انگار که این عصبانیت فقط برای اتفاق امروز نبوده و چندسالی توی قلبش جاخوش کرده.

جونگ کوک نفس عمیقی کشید تا خودشو آروم نگه داره.
-باشه اما این شرکت رابط ما با چند تا شرکت دیگه بود. فک کنم تمام قرار دادها با شرکت های سوئیس بهم بخوره.

-ایراد نداره. به شرکتهای آلمانی یا آرژانتینی ایمیل بزن و طرحمون رو توضیح بده.

-چند ماه طول میکشه و وقت نداریم.

تهیونگ دوباره با عصبانیت گفت:
-پس اگه وقت نداریم همین الان شروع به کار کن.

اینبار جونگ کوک هم با عصبانیت گفت:
-مدیر کیم اینقدر داد نزن. فک کردی کی هستی که توی چند دقیقه تمام زحمات یه تیمو با این اخلاق گندت به هدر میدی و بعد دستور میدی که سریع همه چیو راست و ریست کنیم؟

-بهت گفتم حتما یه چیزی شده که اینطوری بهم ریختم و انداختمشون بیرون.

جونگ کوک بلند شد و کلافه گفت:
-چی گفتن؟؟؟ به عنوان معاون این شرکت کوفتی باید بفهمم چی شده.

تهیونگ هم بلند شد:
-یه بار گفتی و گفتم نه! پس اینقدر سوال نبپرس.

و باز جونگ کوک غرغرکنان گفت:
-هه همه چیو بهم میریزی و بعد هم اینطوری جواب میدی. بهت از همین الان میگم اگه تا یه ماه دیگه هیچ شرکتی پیدا نشد نیای یقمو بگیری و دعوا راه بندازی.

-خودم درستش میکنم پس فقط برو بیرون.
تهیونگ با چشم های عصبی و صدایی لرزون گفت.

-وقتی فقط چند ماهه اینجا اومدی چطوری میخوای درستش کنی؟؟

𝑩𝒂𝒄𝒌 𝑻𝒐 𝒀𝒐𝒖 •< 𝑽𝒌𝒐𝒐𝒌 >•  [ 𝑪𝒐𝒎𝒑𝒍𝒆𝒕𝒆𝒅 ]Hikayelerin yaşadığı yer. Şimdi keşfedin