chapter55:its over

1K 226 127
                                    

ووت و کامنت فراموش نشود زیرا خون و خونریزی داریم!

Song:falling by harry styles
****

دید لویی

وقتی در خونه رو باز کردم هریو دیدم که منتظرم بود

هری:لویی یهو چی شد که اونطوری رفتی؟خیلی عجله داشتی

نگران شده بود کاملا از حالت چشم هاش می شد فهمید

لویی:بشین هری باید باهات حرف بزنم.....

دست هریو گرفتم و سمت مبل بردمش
برای چند لحظه بدون اینکه چیزی بگم فقط دستشو نگه داشتم و نوازشش کردم

هری:نمیخوای بهم بگی چی شده؟

لویی:فقط...بزار یکم بیشتر نوازشت کنم...

چیزه دیگه ای نگفت و فقط دستمو محکم تر نگه داشت

چشمامو بستم و نفس عمیقی کشیدم

لویی:سایمون میخواسته به مشاور رشوه بده تا چیزایی که بهش می گیمو فاش کنه.....

هری خشکش زد اما هم زمان خیلی هم تعجب نکرد میدونست سایمون و شرکتش از این کارا زیاد میکنن

هری:اون...قبول کرده؟

لویی:معلومه که نه!حتی بهم گفت که چیکار میخواسته بکنه....من سریع رفتم پیش سایمون.‌.‌‌...

هری:چی بهت گفت؟

لویی:بهم گفت که اون پولدارم کرده و باید به حرفاش گوش کنم این چیزا....اما من بجاش آخرین قراردادمو باهاش پاره کردم و پرت کردم تو صورتش

با افتخار گفتم

هری:اون لیبل توئه....همچین کاری میتونی بکنی؟

لویی:دیگه نیست و قدرتی نداره...من الان به راحتی میتونم قرار داد های دیگه ببندم...شرکت های زیادی حاضرن اینکارو انجام بدن...توهم همینطور....توهم میتونی....

هری:منظورت چیه؟

دستشو محکم گرفتم و بالا اوردم و جلوی صورتمون نگه داشتم

لویی:اگه کام اوت کنیم....اون دیگه کاری نمتونه بکنه...به راحتی ازش جدا می شیم....مهم ترین شرط از اول همیشه همین بوده دیگه؟

هری پایینو نگا میکرد و لبشو میجویید

هری:لویی من گفته بودم که آماده نیستم....

لویی:هزا میدونم....اما ما آخرش که قراره باهم باشیم...بیا زودتر با سایمون خداحافظی کنیم...اینطوری راحت میشیم...منو تو دیگه بدون نگرانی با همیم

لبخند میزدم و منتظر بودم که تایید کنه

هری چیزی نمیگفت

لویی:چرا چیزی نمیگی؟

هری:نمیدونم چی بگم....

از حرفش حرصم گرفت

لویی:میتونی بگی آره لو....ما تا آخرش باهمیم....درسته که الان خوب نیستیم اما میشیم....

let's dream about those ocean eyes(L.S)(completed)Where stories live. Discover now