Song:say somethingهمتونم توی پلی لیستتون دارین و پلی کردنش واجبه!
****
دید ریون
وارد خونه ی هری شدم
سرمو پایین انداخته بودمپسرا روی مبل تو هال نشسته بودن
هری:ریون!
همه توجهشون به من جلب شد
همه فهمیده بودم که من چقدر شکسته ام...
البته اونا هم حالشون بهتر از من نبود...لیام:زین کجاست؟
ریون:پیش ل...لویی موند.... گفت....امشب..اونجاست
با گفتن اسم لویی سکوت آزار دهنده ای شکل گرفت
هری:ریون...لو...لویی...
ریون:داره میره....
نایل چپ چپ نگاه کرد
نایل:یعنی چی که میره؟
ریون:برای همیشه میره لس آنجلس.....
لیام:نه نه نه....تومو اینکارو نمیکنه....اون عاشق لندنه!تومو نمیتونه لس آنجلس بمونه!
ریون:میگه دیگه اینجا چیزیو نداره....هرچی داشته رو از دست داده....
ناخودآگاه همه ی نگاه ها سمت هری برگشت
هری حس بدی پیدا کرده بود و لبشو گاز میگرفتهری:اون...کی میره؟
هری خیلی مظلوم گفت
ریون:فردا....صبح...
هری چیزی نمی گفت
نمیتونست چیزی بگه
اگه حرفی میزد همه اونو مقصر میدونستن
همه مطمئن بودن که اونا خوش بخت میشن...رفتم پیشش نشستم و دستشو گرفتم
ریون:هری این چیزیه که تو واقعا میخوای؟این که لویی بره؟برای همیشه؟
فقط توی چشمام نگاه میکرد
ریون:هری من خودم دیدم که چطور عاشق لویی بودی!چطور بخاطرش ناراحت بودی،چطور میگفتی دوسش داری!
دستمو روی انگشت حلقه اش کشیدم
ریون:یادت میاد وقتی انگشترتو بهت دادم چقدر خوشحال شدی!اما هنوز حلقه ای دور انگشتت نیست!
هری بغلم کرد و گفت
هری:میدونم ریون....اما من فقط خیلی گیج شدم ...من نمیدونم ...فقط نمیدونم....
ریون:میفهممت هری...تو به زمان نیاز داری...اما گاهی وقتا ما زمان کافی نداریم و اگه نجنبیم برای تصمیم گیری دیر میشه....
هری:همین الانشم دیگه دیره.....خیلی دیر....
هری ناامید بود
اینو می شد از صداش فهمید
اینو میدونستم که دیگه کاری از دسته من بر نمیاد
دیگه نمیتونم کمکش کنم
![](https://img.wattpad.com/cover/198278699-288-k413108.jpg)
YOU ARE READING
let's dream about those ocean eyes(L.S)(completed)
Fanfiction[ Compelted ] ریون: من دوست دختر اونم تو کی هستی تامیلینسون؟ . عاشقانه ی شکست خورده ی هری و لویی... هری و لویی که هنوز منتظر یک اتفاق هستن که به هم دیگه برگردن وضعیت:پایان یافته AU! Highest ranking:#1larrystylinson #1styles #1 tomlinson