T: آممم فکر نکنم بتونیم دوست بشیم
J: چرا؟
T: آخه تو شوهرمو نمیشناسی
J: دوست پسرت بود که
T: رابطمون پیشرفت کرد
J: بدون اینکه اون بدونه؟
J: تو هنوز تنهایی؟
T: آره این یه مشکله، سر اون خیلی شلوغه
T: اوهوم، دیگه اینقدر وابستش شدم که نتونم دس بردارم
J: آره هستم
J: هست*T: واقعا میشناسیش یا داری ترولم میکنی؟
(اینجا واژه ترول به کار رفته که حدس زدم بعضیا معنیش رو ندونن و خب توی فارسی معادل نداره. یعنی کسی که توی مكالمه اینترنتی برای جلب توجه فضا رو متشنج میکنه یا همچین چیزی)
J: هی نه! یکم کرم دارم
J: و بله میشناسمش
T: مثل یه آدم خل...
T: پس اوکیه ما میتونیم دوست باشیم
J: لطف کردی
J: چه مهربون
YOU ARE READING
ᴍᴇʀᴄʜ |ᴋᴏᴏᴋᴠ
Fanfictionجونگ کوک یه خواننده سولو موفق با کلی طرفداره و کل زندگیش توی علایقش یعنی خوندن و رقصیدن خلاصه میشه. یه شب توی کافه اتفاقی یکی از همین طرفدارا ، یه پسر کیوت و خوشگل رو با سوییشرت خودش میبینه و تصمیم میگیره بهش شماره بده au/text/comedy ×من نیازی به نق...