T: آهنگ جدیددد جونگ کوکووو شنیدیییی؟؟؟؟
J: کدومشون
T: EUPHORIA
J: آوهوم
T: اوون کیووتتتت ترریننن ددییی دنیا نیسسس؟؟
J: پسسس من چیمممم؟؟؟
T: هممووون گوککک منحرففف
J: اوکی آروم باش
T: نمییتووونمممم یوففففوریییاااا کیبوردمممووو خراااب کردهههه
J: پس چطور داره کار میکنه...
T: میخواد توی کنسرتی که قراره من هیچوقت توش نباشم بخونش T^T
T: من نمیتونم همسر آیندمو ببینم
T: ممکنه یه ملاقات با فنا هم باشه
(این بهترین ترجمه بود... منظورش اینه بشینه با طرفدارا احوال پرسیم کنه)
J: امکان داره
J: ازون گذشته این فقط یه ملاقات سادس
J: این بحث شوهر داره شبیه یه جوک میشه-T: آره اما من فقط یه بار دیدمش و قدرشو ندونستم
T: این یه یوفوریاسJ: (تو میتونی همیشه قدردان من باشی ؛
T: نو تنکس
J: چرا با من بیرون نمیای؟
T: سوال عجیبی بود
J: -_-
T: من میشناسمت گوک
J: ولی من دوست دارم....
T: ببین من میخوام در مورد این چیز حرف بزنم پس اگه داری شوخی میکنی لطفا بس کن~
YOU ARE READING
ᴍᴇʀᴄʜ |ᴋᴏᴏᴋᴠ
Fanfictionجونگ کوک یه خواننده سولو موفق با کلی طرفداره و کل زندگیش توی علایقش یعنی خوندن و رقصیدن خلاصه میشه. یه شب توی کافه اتفاقی یکی از همین طرفدارا ، یه پسر کیوت و خوشگل رو با سوییشرت خودش میبینه و تصمیم میگیره بهش شماره بده au/text/comedy ×من نیازی به نق...