J: خب ما باید درنورد کنسرت حرف بزنیم
T: ها چی شده؟
J: هیچی
J: فقط من ممکنه یکم دیر کنم، داخل میبینمتT: آممم تو که میای نه؟
J: معلومه...
T: به نفعته که بیای گوک
J: اگه نیام ازم عصبانی میشی؟
T: راستش نه ولی ازت ناامید میشم
T: برای چی داری اینو میپرسی؟J: فقط کنجکاوم
T: هممم
J: -دوست دارم -3
T: منم دوست دارم (3:)
J: ولی اونکه ایموجی بوس نیس...
T: فعلا این بهترین چیزیه که میتونی داشته باشی
T: کوک من نمیتونم برای دیدنت صبر کنم
T: نمیتونم صبر کنم تا باهم وقت بگذرونیمJ: آووو ته تو خیلی خوبی نمیتونم برای دیدنت صبر کنم
یادداشت مترجم: شرط ووت از این به بعد +35🦄💖
یادداشت مترجم: کامنت ها کم شده و من واقعا ناراحتم
YOU ARE READING
ᴍᴇʀᴄʜ |ᴋᴏᴏᴋᴠ
Fanfictionجونگ کوک یه خواننده سولو موفق با کلی طرفداره و کل زندگیش توی علایقش یعنی خوندن و رقصیدن خلاصه میشه. یه شب توی کافه اتفاقی یکی از همین طرفدارا ، یه پسر کیوت و خوشگل رو با سوییشرت خودش میبینه و تصمیم میگیره بهش شماره بده au/text/comedy ×من نیازی به نق...