J: چه خبرا
T: چیز خاصی نیس:/ حوصلم سر رفته
J: آووو من یه چیزی برات دارم
T: وات دو یو مین؟
J: درو باز کن
T: داری چیکار میکنی؟
J: من میخواستم تو رو ببینم
T: نههه نههه من میخوام محکم بغلت کنم
~~~
T: دروغ گفتی TT-TT
J: گفتم میخواستم
T: اون فقط یه جعبه مسخره بود نه تو
T: من خوشحال بودم که میتونستم ببینمت....J: متاسفم ته
J: بازش کنT: فقط در صورتی که تو توی جعبه باشی، اما این خیلی کوچیکه
T: مهم نیس من دارم میرم تو تختمJ: لطفا بازش کن ته ته
J: پس داری نادیدم میگیری؟
J: بخاطر من بازش کن خرسی
J: بخاطر جونگ کوکT: این نامردیه که از اسم جونگ کوک استفاده کنی ولی به هر حال من بازش میکنم
J: -3-
T: تووو ببرررامممم بلیییطاییییی جونگ کوکووو خریدی!
J: فکر میکردم قراره ایگنورم کنی
(ایگنور کردن: بی توجهی، اهمیت ندادن، نادیده گرفتن- یوقت فکر نکنید بلد نیستم...)
T: من نمیتونم ایگنورت کنم
J: عاووو
T: تو برام بلیطای جونگ کوکو خریدی، میتونمم برممم ببینمممششش
J: جدا ازون میتونی منم ببینی
T: اوه مای گاد من میتونم دوس پسرامو ببینم
J:.....
(گند زدی)
T: ادرسمو از کجا آوردی
J: ~از یه دوست
YOU ARE READING
ᴍᴇʀᴄʜ |ᴋᴏᴏᴋᴠ
Fanfictionجونگ کوک یه خواننده سولو موفق با کلی طرفداره و کل زندگیش توی علایقش یعنی خوندن و رقصیدن خلاصه میشه. یه شب توی کافه اتفاقی یکی از همین طرفدارا ، یه پسر کیوت و خوشگل رو با سوییشرت خودش میبینه و تصمیم میگیره بهش شماره بده au/text/comedy ×من نیازی به نق...