part 1

2K 122 10
                                    

بندهای کتونیشو محکم کرد و دستی به موهای بلوندش کشید
کوله شلشو روی شونش صاف کرد و راه افتاد
از خونه تا دبیرستان گوچی راه زیادی نبود
هدفونشوی توی گوشش گذاش و همزمان اهنگ رو زمزمه میکرد...

متوجه نشد کی ولی وقتی به خودش اومدجلوی در دبیرستان بود
اخم ریزی به ابروهاش نشوند و به بزرگترین و معتبر ترین دبیرستان شهر نگاه کرد 
نسیم سرد به صورتش سیلی های ریز میزد که باعث میشد هشیار تر بشه و گونه های نرم و بینی صافش صورتی تر بنظر برسند
بینیشو بالا کشیدو لعنتی زیر لب گفت، باد همیشه الرژیشو تحریک میکرد
کلاه اش رو سرش کشید تا جلوش رو نبینه
البته باید تهیونگ رو پیدا میکرد
اون دوست فضایی کله خرابش امیدوار بود دردسر درست نکنه
اسم تهیونگ مساوی بود با دردسر بزرگ!!
توی فکر ته بود که با جسم سفتی برخورد کرد
لعنت کنان سرشو بالا اوورد
و یه جفت چشم بی حس گربه مانند توی صورتش سیلی زد
خواست چیزی بگه که پسر رنگ پریده رو به روش 
نگاه مرگباری سمتش پرتاب کرد
و باعث شد فقط سکوت کنه وبا طعنه از کنارش رد بشه
خب عالی شد اولین روز دبیرستانش داشت به فاک رفته شروع میشد
همین طور که چشم چشم میکرد تا دنبال ته بگرده
با یه تیر برق برخورد کرد
اینبار دیگه جلوی خودشو نمیگرفتُ فحش میداد
با صدای بلند شروع کرد به فحش دادن:
هی لنتی چه خبره
دراز بد قواره، 
پسر نگاه بدی بهش انداخت و سرش رو بالا اوورد
چقدر شبیه خرگوش بود
پسر گفت : کوتوله تنت واسه دعوا میخاره؟
اره درسته جیمین قدش انقدر بلند نبود اما کوتوله هم نبود

جیمین : دقیقا به چه دلیل کوفتی اینجا گذاشتنت
به گا رفتن مغز مردم یا همچین چیزی
همین طوری که داشت به تیر برق بیچاره ناسزا پرتاب میکرد جسم سنگینی روی کولش پرید:
هی وات د فا..... ته گمشو پایین
تهیونگ رو به پسر خرگوشی گفت: هی پسر داشتی دوستم رو اذیت میکردی ؟؟؟؟
پسر خرگوشی این اسمی بود که جیمین واسه اون غریبه انتخاب کرده بود، 
نگاهی به ته کرد و بیشتر عصبی شد
ته پوزخندش رو نگه داشته بود و پسر هم ارتباط چشمیش رو قطع نمیکرد مثل یه نبرد بی پایان بود
جیمین : ته تن لشت رو از رو من بنداز اون ور بدو کلاس داریم
و دستاش رو کشید با خودش برد تا دعوا نکنه نمیخواست از همون روز اول پاش به دفتر کشیده بشه
از اونجایی که رفیق دردسر سازش تمام سالهای راهنماییش با دفتر رفیق شده بود،
پسر بانی فیس با اخم رفتنشونو دنبال کرد
جیمین: هی ته بیخیال روز اول دنبال دعوا میگردی
ته لبخند مستطیلی تحویل رفیقش داد و گفت:هی پسر بیخیال...ولی عجب تیکه ای بودا خیلی خوشگل بود
جیمین با قیافه ایی که به تخممو فریاد میزد نگاهش کرد
و دستشو کشید و سمت کلاس دویدن
بعد از چک کردن برنامشون به سمت کلاس هنر رفتن
سریع اخرین صندلیهای کلاس رو برای نشستن انتخاب کردن
ته در گوش جیمین ویز ویز میکنه: از این به بعد اینجا قلمروعه ماست
 و تقریبا از خنده بیهوش میشه
و جیمین مطمئن میشه بهترین دوستش از یه سیاره دیگه اومده...
همونطور که داشت به ته نگاه میکرد سرشو چرخوند که با پسر بانی فیس توی کلاس مواجه شد
با ارنج به پهلوی ته کوبید:هی ته...همون پسره...
ته زبونش روی لباش کشید و گفت: هوممم همون بچه خوشگله
ته هنوز تو نخ پسر بانی فیسه که دبیر هنرِ جذاب با شونه های پهنش وارد کلاس میشه
دبیر جلوی کلاس می ایسته و بعد از اینکه صداشو صاف میکنه میگه:
سلام رفقا کیم سوکجین هستم دبیر هنرتون میتونین جین صدام کنین
قراره تفریح کنیم و کنارهم خوش بگذرونیم
اما روی نظم حساسم
سوالی دارین؟
میخایم بریم واسه اولین پروژه
نظری دارین یا همچین چیزی کیا تا حالا حرفه ایی کار کردن
چند نفری دستاشونو از جمله پسر بانی فیس و جیمین دستاشونو بالا میگیرن
دبیر جذاب سری تکون میده و بهشون اشاره میکنه: 
جئون جونگکوک
کوک سر تکون میده و می ایسته 
ته زیر لب میگه: پس اسمت اینه خرگوش کوچولو 
پسره بانی فیس میگه:از بچگی نقاشی میکشم
و خب فیگور رئال و سورئال کار کردم
استاد کیم سر تکون میده و خوبه ایی رو لب میزنه
و بعد به تریبیت به چند و دختر و پسر دیگه اشاره میکنه
بعد از تموم شدن بحث راجب پروژه استاد تکلیف جلسه بعد رو روی تابلوی هوشمند مینویسه
عکس گرفتن از مناظری که بنظرتون قشنگ میاد
و تصور اونا توی حالت بهتر
دانش اموزا سر تکون میدن و استاد کیم بعد از گفتن خسته نباشید از کلاس بیرون میره، 
جیمین گوشیش رو بیرون میاره و به ساعتش نگاه میکنه
جیمین: ته چیکار کنیم حوصله ام سر رفته
البته اگه اون نگاه خیره بانی فیس که داشت رو اعصاب جیمین خط مینداخت برداشته میشد خیلی خوب بود برگشت و نگاهش کرد 
جیمین : چیه چی میخوای ؟؟؟ میشه نگاهم نکنی آدم فضایی چیزی نیستم
اما اون دراز بد قواره نمیخواست تسلیم بشه
اخمی کرد و برگشت
جیمین زیر لب بهش فحش داد که ته دستشو کشید

Don't you ever grow up Where stories live. Discover now