من اون شب به خودم و اون قوی سیاه قول دادم.
قسم خوردم، که فرشتمو به همه ی آرزوهاش برسونم.
و اون روحشو به من بخشید، بالهاشو به من هدیه کرد،
که تا آخر عمر، تا جایی که مرگ مارو از هم جدا کنه، مواظبش باشم. "
∷∷∷∷∷
سر پسر کوچکتر که روی شونه هاش به خو...
Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.
سلام عزیران خاطرات کیم تهیونگ کتاب جدیدم پابلیش شد
دلیل اینکه اینجا معرفی اش کردم اینه که حس میکنم طرفدارهای بلک سوان و کسایی که طرز فکر تهیونگ اینجارو دوست دارن احتمالا باید دوستش داشته باشن
توی مقدمه هم گفتم دلیل انتخاب تهیونگ اینه که همیشه آرامش نوشتنم رو توی این شخصیت پیدا کردم و حس میکنم اگر از زبون تهیونگ باشه بهتر از زبون هر کس دیگه ای میتونم بیانش کنم و واقعا دلیلش رو نمیدونم.
بزارین بگم که خیلی دلم میخواست ویمین باشه این داستان اما به نظرم بدون کاپل خاصی ماه عسل داستان چیزی میشد که بیشتر میخواستم.
از طرفی تا بلک سوان تموم نشه و ایده ی ناب تری پیدا نکنم نمیتونم از ویمین بنویسم .اما به این معنی نیست که نمینویسم فقط ایده اش باید باشه.
در هر حال اگر حال و هوای کیم تهیونگ بلک سوان رو دوست دارین احتمالا از دایری هم خوشتون بیاد.
اگر دوست داشتین بهه مقدمش سربزنین و نظرتون رو بگین.
این پارتم موقته لطفا وت ندین 💜
خودتون حتما خبر دارین که سرم امسال شلوغه اما مثل همیشه اگر حمایت ها خوب باشه انگیزه منم تو برنامه ریزی کردن برای نوشتن هر کدوم از فیکها بالاتر میره.