Part(13)

50 16 4
                                    

(فصل دومonly you)🥀

_واوووو....اینجا منظره قشنگی داره

دیلن:اره...فکرمیکردم اومدی اینجا

سرموانداختم پایین واروم گفتم:خب من تازه اومدم سیاتل

دیلن:اها....

یجورخاصی نگام کردازترس خودم وجمع کردم احساس میکردم فهمیده

همینجورکه منو رونگاه میکردگفت:پس تازه اومدی....میبرمت وهمه سیاتل ونشونت میدم مطمئنم خوشت میاد

_خوشحالم میکنی

گارسون اومدوسفارشاروگرفت ورفت
دیلن خودشوکشیدسمتم ازترس خودموکشیدم عقب

باتعجب گفت:توازمن میترسی؟پشت تلفن برخورد دیگه ای داشتی...مثلا بیبی

خنده الکی کردم

_اممم...نه فقط خواستم تکیه بدم....فقط همین....اگه میترسیدم که باهات نمیومدم بیرون

سعی کردم به چشماش نگاه کنم

دستاشوبهم زدوگفت:باشه

دیگه چیزی نگفت غذا رواوردن هردومشغول شدیم تقریبا باغذام بازی میکردم چون داشتم خودمو واسه سوالای دیلن اماده میکردم

دیلن همینجورکه باچنگال وچاقوش مشغول بود گفت:خوشم میاد دروغ هم نمیگی

منظورحرفشونفهمیدم اماترسم دوبرابرشدچنگال ازدستم افتادکه باعث صداشد
ازگیلاسم یکم نوشیدم واروم خندیدم

_ازچی حرف میزنی؟

دست ازخوردن کشیدوبهم زل زد

دیلن:من شبیه چی هستم برات؟یه احمق

_دیلن من منظورتومتوجه نمیشم

یکم مکث کرد انگاربه تردیدافتاد

دیلن:داری رسما جلوم دلبری میکنی...ومیگی متوجه نمیشی..میخوای دیوونم کنی درسته؟

اخم کردم مطمئن بودم این چیزی نبودکه میخواست بگه

_مطمئنی فقط این بود؟

هول کرده گفت:اره

قورتی ازنوشیدنیش نوشید بهم لبخندی زد...
بقیه شب رو باترس سپری کردم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
دیلن:فردابهت پیام میدم میگم کجابیای

The Pain (Only You season2)Where stories live. Discover now