Part(15)

40 9 44
                                    

(فصل دومonly you)🥀

دیلن:لیلی کدوم گوری؟

ازپله هاسرازیرشدم وبه طرفش رفتم

_چیشده؟..عمارت وگذاشتی روسرت

دیلن:پاشوبرو خونت دیگه چه قدر توپرویی کنگرخوردی لنگرانداختی

_بی تربیت

زبونم ونشونش دادم
خندیدوگفت:شوخی کردم...یه خبردارم برات

منتظرنگاش کردم کنجکاو بودم ببینم خبرش چیه

_بگودیگه

دیلن:خیل خب چرامیزنی؟....جیسون فهمیده هری بهش دروغ گفته وداره دنبال تومیگرده....اما هری ازاین بی خبره وفکرمیکنه جیسون حرفشوباورکرده

ترسیده گفتم:بایدچیکارکنم؟

اخمی کردوگفت:میخوای چیکارکنی؟

_نمیدونم ازیه طرف نمیتونم برگردم اونجا چون ازجیسون نفرت دارم وازطرف دیگه نمیتونم هری روبیخیال بشم

نگران توچشمام نگاه کردوگفت:لیلی؟

توچشمام خیره شدولب پایینشوگازگرفت واروم گفت:بنظرمن جیسون واست یه نقشه ای داره

_چطور؟

دیلن:اگه کسی ازگروهش خارج میشد اونومیکشت...ولی الان بااینکه میدونه کجایی وخیلی راحت میتونه توروبکشه...ولی اینکارونکرده

_چیکارکنم؟؟...دیلن من واقعا میترسم

سرموانداختم پایین چونم ازشدت بغض میلرزید
دیلن بادستاش صورتموقاب گرفت وگفت:به من نگاه کن لیلی

باچشمایه خیس ازاشک نگاش کردم

دیلن:هری هرکاری کردکه توروازدست جیسون نجات بده....بروپیش دخترت...کافیه بخوای تامن نزارم حتی جیسون بهت کوچیک ترین اسیبی برسونه

یه قطره اشک افتادروگونم

_بنظرت این خودخواهی نیست...اینکه من برم پیش دخترم وجوری وانمودکنم که انگارهیچوقت هری وجودنداشته؟

دیلن:من نمیدونم لیلی چون خودم گیجم....شایداگه برگردی جیسون بااون افکارپلیدی که داره کاری کنه که حتی رنگ دخترتونبینی.....این باخودته...بایدبرای هراتفاقی خودتواماده کنی....فقط بایدزودتصمیم بگیری چون وقت کمه

اروم زمزمه کردم:باشه....یکم تنهاباشم تابتونم فکرموبازکنم

اروم سرتکون داد
به طرف پله هارفتم ووارداتاقم شدم...
یعنی من فقط دوراه داشتم هری یا دارسی....
خب اینکه معلومه دخترم...

گوشیموبرداشتم وشماره گرفتم
هرچی بوق خورد جواب نداد نگران شدم لویی همیشه جواب میداد شماره زین وگرفتم چندتابوق خورددیگه داشت قلبم میومدتودهنم که صدای شاد زین پیچیدتوگوشم

The Pain (Only You season2)Место, где живут истории. Откройте их для себя