Whelve

317 56 68
                                    


توی اون لحظه نه خودش رو میخواست و نه زندگیش رو، حتی از برادر عزیزی که مطمئنا در اون لحظه به انتظارش نشسته بود؛ گذشته بود، آماده ی حس دردی طاقت فرسا بود که دو دست روی شونه هاش نشست و با شدت به سمت عقب کشیده شد، موج سریع و سردی از رو به روش عبور کرد و صدای بلند بوق پیوسته ای گوش هاش رو به درد آورد، هنوز چشم هاش به حالت عادی برنگشته بود و محیط اطرافش رو درک نکرده بود که بدن بی حال و لرزونش توسط شخصی به سمت نامشخصی کشیده شد، با چشم های درشت و ذهنی که نمیتونست متوجه اتفاق های اطرافش بشه به دنبال اون شخص قدم برداشت، حتی نمیتونست به یاد بیاره چه کسی دستش رو گرفته و از ایستگاه قطار دورش میکنه

توی اون لحظه نه خودش رو میخواست و نه زندگیش رو، حتی از برادر عزیزی که مطمئنا در اون لحظه به انتظارش نشسته بود؛ گذشته بود، آماده ی حس دردی طاقت فرسا بود که دو دست روی شونه هاش نشست و با شدت به سمت عقب کشیده شد، موج سریع و سردی از رو به روش عبور کرد...

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

توی یک لحظه دست سهون روی شونه ی لوهان نشست و اون پسر رو به سمت خودش چرخوند، لوهان بعد از چند ثانیه با اکراه چشم هاش رو باز کرد و به صورت درمونده ی اون پسر که نزدیک تر از قبل ایستاده بود نگاه کرد، چشم های پر از اشکش زیر نور بی جون ماه میدرخشید، سهون لحظه ای با دهن باز نفس بلندی کشید تا احساسات آشفته ش رو کمی اروم کنه اما در اخرین لحظه ها لب هاش لرزید، با صدای ناامید و غمگینش به معشوقه ی بی رحمش شکایت کرد "حال من خوب نیست لوهان!"

لوهان پشت دستش رو روی لب هاش گذاشت و چشم های خیسش رو به نقطه ای دورتر از صورت غصه دار پسر رو به روش دوخت، اما با غلتیدن قطره اشک سرکسی روی صورتش دستش رو دور شونه ی سهون انداخت و اون پسر رو به آغوش کشید، ما بین هق هق های غیرقابل کنترلش درحالی که انگشت هاش رو بین موهای اون پسر میکشید کنارگوشش زمزمه کرد "متاسفم سهون! خیلی متاسفم"

"اعتراض دارم!" بازرس پرونده که تا اون لحظه با اخم غلیظ روی پیشونیش روی نیمکت اول نشسته بود با صدای بلندی داد زد و چند لحظه بعد با حالتی عصبی ایستاد و نگاه های متعجب و شوکه حاضرین رو به دنبال خودش کشید، به نظر میرسید که از صحبت های کیم جونگده به هی...

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

"اعتراض دارم!" بازرس پرونده که تا اون لحظه با اخم غلیظ روی پیشونیش روی نیمکت اول نشسته بود با صدای بلندی داد زد و چند لحظه بعد با حالتی عصبی ایستاد و نگاه های متعجب و شوکه حاضرین رو به دنبال خودش کشید، به نظر میرسید که از صحبت های کیم جونگده به هیچ عنوان راضی نیست "اوه سهون تنها بخش کوچکی از این پرونده ست! در ابتدا همه چیز به آقای اوه ختم میشد اما طی بازرسی، ما یک دفترچه از دست نوشته های شیو لوهان پیدا کردیم که قبلا به شما تحویل داده شده!" زمانی که قاضی سرش رو برای تایید تکون داد اون مرد ادامه داد "اون دفترچه شامل اسم افراد مختلف و روش قتل اون هاست! این پسر یک جانیه!"

"اعتراض دارم!" بازرس پرونده که تا اون لحظه با اخم غلیظ روی پیشونیش روی نیمکت اول نشسته بود با صدای بلندی داد زد و چند لحظه بعد با حالتی عصبی ایستاد و نگاه های متعجب و شوکه حاضرین رو به دنبال خودش کشید، به نظر میرسید که از صحبت های کیم جونگده به هی...

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

_______________

New story :)

پیشاپیش ممنون از کسایی که میخونن ^-^

Farya.

Whelve [Completed]Where stories live. Discover now