𝖪𝗂𝗅𝗅𝖾𝗋 𝗐𝗁𝖺𝗅𝖾

4.7K 315 77
                                    

⚠️این پارت یه سکانس ریز شکنجه داره، اگر تصورتون قویه و روحیه‌تون ضعیف، خوندنشو پیشنهاد نمیکنم.

-

🎶Orca - Until The Ribbon Breaks

از پشت صندلی گرفت و با صدای گوش خراشی اون رو روی زمین کشید، وسط خونه قرار داد و بعد با خونسردی سمت کیفش رفت.

زیپ ساک دستی رو باز کرد، چاقوی مورد علاقه‌اش رو از بین خنجرها و سلاح‌ها با تیغه‌های بلند و کوتاهشان بیرون آورد.

به نقش و نگاری که گل‌های رز رو به رخ میکشیدند و درخششی به رنگ نقره داشت نگاه کرد و با فوتِ کوچکی سطحش رو پاک کرد.

نوازش و بازی با اون وسایل روح دختر رو آزار میداد و ابرازِ ترسش رو بیشتر از قبل برای جونگکوک لذت بخش میکرد.

با چرخیدن و قفل کردن نگاهش روی دختر اون رو از حرکت بازداشت و فقط توانایی پایین ریختن اشک‌هاش رو بهش داد.

طناب‌ها تنِ دختر رو عقب میکشیدند و تقلاهاش رو بیهوده میکردند، درحالی که دست‌های جانگکوک آزادانه به سمتش می‌اومد.

چشم‌هاش به خون نشسته بود، موهاش با خیسی اشک و عرق به صورتش چسبیده بود و تقریبا همه‌ جای صورتش رو میپوشوند.

جونگکوک سمتش برگشت، با لبخند بزرگ و طویلی که به لب داشت دختر رو از بین پلک‌هاش نگاه کرد و از نفس کشیدنِ رایحه‌ی ترسش توی هوا لذت برد.

چاقوی نقره رو بین انگشتاش گرفته بود و با حرکاتی زجرکش کننده و آروم به صورت دختر نزدیک و نزدیک‌تر می‌برد.

صداهای نامفهومی که دختر با دهن بسته تولید میکرد براش اهمیتی نداشت، درحالی که صندلی به زمین کوبیده میشد و ناله‌های تو گلوش اتاق رو پر کرده بود لبه چاقو کنار لب‌هاش فشرد...

طولی نکشید که دختر بعد از جاری شدن خون از هوش رفت و حالا جونگکوک میتونست در آرامش و سکوتِ اتاق به ادامه کارش برسه.

پوستِ نازک لپ‌هاش رو به آسونی و نرمیِ تیکه پارچه‌ای بُرِش میداد و با سرخوشی ملودیِ یکنواختی رو مدام توی گلوش زمزمه میکرد.

برای تسلط بیشتر مجبور شد جلوی صندلی زانو بزنه و روی پاهاش بنشینه، تا زخم‌های ظریف‌تری روی چهره‌ی دختر بوجود بیاره.

وقتی بریدن دو طرف دهنش تا گوش‌هاش به پایان رسید، چاقو رو روی پاهای بیجون دختر گذاشت و از جا بلند شد.

سرش رو خاروند، چهره‌اش به شکل نمادین متمرکز شد، سر دختر رو نگه داشت و انگشت‌هاش رو داخل دهنش برد و دندون‌هاش رو از هم باز کرد.

پاهای دختر برای آخرین نشونه از مقدار جونی که توی جسمش وجود داشت پرشی کرد و بعد تماما بی‌حرکت موند.

𝖮𝗋𝖼𝖺 {اُرکا} 𝘒𝘰𝘰𝘬𝘷Where stories live. Discover now