016

3.7K 778 245
                                    

استادِ جوان بدون اتلاف وقت، دست هاش رو روی میز به هم گره کرد و شروع کرد به حرف زدن:
"من چندین سال به عنوان استاد و مدرس توی جولیارد فعالیت کردم و شهرتم فقط بین این دانشجوها و همین اساتید بود. در نتیجه کسی بیرون از اینجا، حتی از وجود کسی به اسمِ کیم تهیونگ خبر نداشت... اما امسال فرق میکنه."

پسر هنرجو در جواب یک ابروش رو بالا انداخت و مرد ادامه داد:
"سالِ پیش، من یک ویدیوی کارگردانی شده و نسبتا حرفه ای از یکی از تمرین رقص هام ضبط و منتشر کردم.... و اون ویدیو بیشتر از چیزی که انتظار میرفت توجهِ سرمایه گذار های مارک های مشهورِ پوشاک رو روی من آورد. به حدی که چندین درخواست برای شرکت در برنامه های تبلیغاتی ازشون دریافت کردم!"

پسر با شنیدن این حرف ها، ناخوداگاه کمی صاف تر نشست... نه به این خاطر که لوراس مورگان قبلا بهش تذکر داده بود که قوز نکنه و از فرمِ بدنش به عنوان یک رقاص، مراقبت کنه! بلکه به این خاطر این کار رو کرد چون حس کرده بود حالا با مسئله ای جدی تر از چیزی که فکر میکرد طرفه!

و البته که اینطور بود...
حرف های استادِ جوان این رو ثابت میکرد:
"این درخواست های کاری و این تبلیغ ها میتونند واقعا توی آینده ی کاریِ من تاثیر داشته باشند! ولی مسئولیت ها وقتی سخت تر میشند که از طرف کادر کمیسیونِ جولیارد هم درخواست جدیدی گرفتم!"

پسر اخمِ کوچیکی داشت... ولی حواسش کاملا به کلماتِ استادِ روبه‌روش بود:
"اونها خواستند من برای پیشنهاد های کاری ای که گرفتم، هنرجو های دانشگاه رو به عنوان همرقص هام تعلیم بدم. چیزی مثلِ بکعاپ دنسر*. اینجوری به نحوی هم برای اون مارکِ پوشاک و هم برای این دانشگاه تبلیغ میشه و در اون صورت، من از هر دو طرف پورسانتِ کارم رو میگیرم!"

*Back-up dancer (این دیگه ناموسا معادل فارسی نداره.)

پسر در جواب به نشانه ی اینکه حرفِ استادش رو فهمیده، سرش رو تکون داد و مرد وقتی متوجهش شد، بعد از نفسِ عمیقی ادامه داد:
"جدا از مبلغِ مالی ای که درباره ش حرف زدم، این پروژه ها روی شهرت و آوازه ی من و تمام دانشگاه جولیارد تاثیر داره! متوجهی؟ اگه رقص به اندازه ی کافی خوب نباشه یا هنرجو ها نتونند به حدِ لازم جلوی دوربین های فیلم برداریِ تبلیغاتی عالی اجرا کنند، پای آبرو و سابقه ی کاریِ من و جولیارد وسطه!"

و پسر که حالا تقریبا میتونست تا آخر این قضیه رو پیشبینی کنه، دنباله ی حرف های مرد رو گرفت:
"و تو اجازه داری فقط با یکی از دو گروهی که سرپرستی شون رو بر عهده داری، برای تبلیغات و پیشنهاد های کاریت تمرین کنی."

مرد با حرکت سرش تایید کرد...

و بعد از چند لحظه سکوت، پسر با شونه بالا انداختن بارِ دیگه لب باز کرد:
"خب؟! به فرضِ محال که گروهِ من رو لوراس بهت غالب کرد و تو وقت برای تجزیه و تحلیلِ مهارتِ رقصمون نداشتی و به اندازه ی کافی برات خوب نیستیم! تو باز هم گروهِ بورسیه هات رو داری که به نظر خیلی ازشون راضی ای! از اونها استفاده کن!"

Tiptoe :::... (Taekook ver.)Where stories live. Discover now